_دلم گرفته بیشتراز اونیکهبایدباشه دلم از کسیگرفته که شبو روز پناهم بود اما...
چیمیشدمنو تو کناره هم نفس بکشیمآغوش تو جزو هشتمینعجایبدنیاثبت میشدچون وقتی
واردش میشمدنیابرام بیمعنیمیشهظلماش دروغاش حقیقتاشخوشیهاش همه وهمه میشد
باد هوا دست و پا زدن تو اغوش تو بیفایدسدر آغوش تو فقط بایدغرق شد
ایکشتیبانمن دلم میخواستمحکوم بشم به حبس ابد در اغوشت اما دنیااجازه نداد منو با
بیرحمیاخراج کردن بهشت من همون آغوش تو بود چون آرامش و خوشبختیاونقدر به من بوسه
میزدکهیادممیرفتبایدنفس بکشم عطر نفسهایتضربان زندگیمن بود دریغشکردیومن دریغ
شدم از ضربانزندگیبه خاطرهمیناست که جدیدازندگینمیکنمفقط شبامو صبح میکنم
درستهرفتیاما آثار رفتنت بدجور رویتنم باقیموند کاش وقتیمیرفتیچشماتو باز میکردیتا
جسدمو پایمالنکنیاینطوریشایدچیزیبرایخودم باقیمیموند
دنیاهرچیگفتیانجام دادم هرجا رفتیباهات اومدم دیگهنمیکشمبسهیهگوشه وایسااینمسیر
پیچشخیلیتنده دارم باال میارمآره درست شنیدیدارم باال میارمهمه اون زجرها خوشیها خنده
هایدروغینیکه االن هیچیازشون تویزندگیمباقینمونده درواقع خیلیوقته صدایخنده هام
کسیرونخندونده شایدبه خاطر اینهکهیادمرفته بخندمو شادیکنم
روزگارهرجور خواستیرفتار کردیکاش در اون بینحداقل دست اتفاق هایخوش زندگیمو
نمیگرفتیاینطوریتورو داره هیچوقت زمیننمیخورهبه جاش دست بدبختیهامو میگرفتی
اینطوریشایدکمیراحت تر نفس میکشیدمنه با خس خس کردن