عاشق شدم و تنها آرزوم اینه که تمام عمرمو بذارم که بخنده
فانتزی اینو دارم اگه مریض شد زبونم لال با عشق براش غذای مقوی درست کنم نازش کنم تا خوب بشه
دلم میخاد پیش مرگش بشم
وقتی نگاش میکنم انگار تمام آرزوهامو میبینم زیباترین موجود خالق هستی زو میبینم زیاد که نگاش میکنم بغض میکنم
از ترس از دست دادنش تو بغل خودش گریه میکنم
عطر تنش میمونه روی موهام دستام لباسام و همه چیزم وقتی خودمو بو میکنم دلم پر میکشه واسه هواش
قلبم وقتی میبینمش تندتر میزنه