من ی خاسگاری داشم...
اومدن شب خاسگاری برا آشنایی قبلا اومده بودن قرار بود چنبارم بیان...ازم خیلی بزرگتر بودا..
ولی شبی ک اومدن نکبت ی جعبه شیرینی آورده بود بخدا شیرینی بافاصله جمع کرده بودن و توش اینور اونور میرف..انقد کم بود...
همون شب گفتم خسیسه نمیخام...
شوهرم شدیددددا عین خودم دستودلبازی الان...خداروشکر اونموقم با اون یارو ازدواج نکردما