شوهر من دستش شکسته بود کلی واقعا عاجز و ناتوان شده بود یه لقمه نون نمیتونست بخوره قاشق رو به زور تا دهنش میبرد نون رو براش قطعه قطعه میکردم دستشویی میرفت نمیتونست شلنگ رو نگه داره و خودش رو بشوره حموم که اصلا نمیتونست بره جوراب و لباس نمیتونست بپوشه رانندگی هم نمیتونست
حدود دو ماه واقعا سختی کشیدم به خاطر درد دستش و ناتوانی تو انجام کاراش عصبی هم شده بود .خیلی روزای بدی بود
ولی به حدی تپل شده بود که لباس فرم محل کارش تنش نمی شد دو تا از همکاراش به زور شلوار پوشوندنش بهش