نه سالم هستن ولی مادربزرگمو خیلی دوست داشتم چهار ساله نیست هر ثانیه یادم بیوفته دردش تازه هست برام و گریم میاد
اوایل مثل تو بودم خیلی خیلی گریه میکردم درحدی که مریض شدم بدنم بی حس شد
ولی مادربزرگم به خواب همه می‌رفت به خواب من نمیومد همش گلایه و گریه تا اینکه سوره یس خواندم شبش کاملا خودش اومد محاله ثانیه به ثانیه خواب از یادم بره دقیقا خواب نبود خودش بود بعد اون خواب ب خودم اومدم بهش خیرات قرآن میخونم
می‌دونم 🖤 حتی فکر کردن بهشم ترسناکه . همه میریم دیر یا زود آدم خوبا زود میرن . پدرت احتیاج به فاتحه خیرات و قرآن خواندن تو داره براش کم نزار اون میبینه و می‌شنوه
کاش ی بار به خوابت خود واقعیش بیاد دردت یکم تسکین پیدا کنه چون حس می‌کنی همیشه هست باهات
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
54 ثانیه پیش
55 ثانیه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز