2777
2789

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

خانوما راهنمایی لطفا طرف همسر رسم دارن سیسمونی می دن حالا چون من غریبه ام و همشهری شون نیستم توقع دارن مثل خیلی از رسم های خوب دیگه شون که برام انجام ندادن و من بعدها فهمیدم این رو هم دبه در بیاران از همین الان خواهرای همسر مدام زنگ و پیغام که به مامانت بگو سیسمونی بیار ه همسر هم به من و خانوادهم گفته نمی خاد خودم می خرم ولی خانوداه م میگن زشته خودمون می خریم ت حالا هم لباس و.. خریدن من یادمه جاری که زایمان کرده بود مادرشوهر هم می شد و راست که من باید بخرم بگو چی برم بخرم و مدام غصه میخورد که من برای نوهم هیچی نخریدم (اینم فیلمش بود می دونم حتما یک دو تا النگو رو براش خریده) اما به من حتی یه تعارف خشک و خالی هم نزده به نظرتون من چی جوابشون رو بدم عاقلانه ترین کار چیه؟ رسم خانواده همسر اینه که چرا باید برای بچه یکی دیگه مامان ما سیسمونی بده به این بهانه خواهرای همسر هیچ کدومشون سیسمونی نبردن و مادر شوهرشون براشون خریده . منتظر جواباتون هستم
چیکسا در زبان کرمانجی یعنی شبهای سرد و پر ستاره پس از بارش برف و نام بزرگترین منظومه زیبای کرمانجی از حسن روشان .
سلام یکی به من کمک کنه.باردارم وافسرده شدید.خونمون بامامانم ایناتویه شهرنیست.منم بخاطرافسردگیم پیش مامانمم.وازاونطرفم برادرشوهرم چندماهه اومده خونه مابمونه منم توبارداری بخاطرافسردگیم و رفتارای پرروانش ازش متنفرشدم.خیلی پررویه.بادیدنش حالم بهم میخوره.بخداخونموکرده مث اشغال دونی. مامان بدبخت من باید چندمدت یباربره توشهری خونه ماست خونه روتمیزکنه.دوروزدیگه بازم بدترمیکنه.بشدت پررویه.وازرونمیره.منم حساس شدم.الکی نازنمیکنم.خیلی شرایطم بده هروقتم میرم خونم حتی نمیتونم پیش شوهرم بشینم چون اون همش اونجاست ومزاحمه منم وضعیت روحیم خرابترمیشه.یکی یه راه حل بده.اخلاق شوهرمم داره عوض میکنه
تازه عضو سایت شدم و تا صفحه 21 بیشتر نتونستم بخونم البته فعلا همسرمن خیلی خیلی آدمه منظبت و دقیقیه غیر امور عادی به یه سری مسائل خیلی زیادی حساسه مثلا یبار سوئیچ ماشینو گذاشتم روو سقف ماشین یهو سریع بلند شد برداشت گفت چرا اینکارو کردی ماشین خط میفته... یا یه بار که خسته کنار خیابون منتظرش بودمو اومد سوارم کرد تا نشستم توو ماشین گوشیمو پرت کردم توو قسمت کنار دنده ماشین یهو خیلی بد نگام کردو گوشیو برداشت بهم گفت اگه قدره وسایل خودتو نمیدونی لا اقل مراقب وسایل من باش(منظورش این بود که وقتی گوشیو پرت میکنی هم گوشی خط میفته هم اون قسمت ماشین)
برای عاقبت بخیری هم دعا کنیم
خلاصه هر بار اینارو ازش میدیدمو تعجب میکردمو بهم بر میخوردو بهش میگفتم حالا انقدر مهمه که تو بخاطرش اخم میکنی بهم یا مثلا میگفتم یعنی تو ماشینتو بشتر از من دوست داری... اونم جوابش این بود که چرا انقدر این جمله رو به زبون میاریو خودتو با ماشین مقایسه میکنی حالا من برعکس بودم مثلا اگه با ماشین من بد رانندگی میکرد یا هر موردی از این جنس که من روش حساسیت داشتم ازش میگذشتم و همش توو دلم میگفتم قابلشو نداره و ...
برای عاقبت بخیری هم دعا کنیم
به عنوان مثال توو دوران نامزدیمون که من بخاطر کارم فقط پنج شنبه جمعه وقت کار روو پایان ناممو داشتم بلا استثنا تا میگفت بریم بیرون باهاش میرفتم و وقتی هم بیرون بودیم اصلا نمیگفتم که زود برگردیم من درس دارم و دقیقا با تمام استرسی که داشتم خیلی ریلکس برخورد میکردم که به منم دراه خوش میگذره...
برای عاقبت بخیری هم دعا کنیم
یبار برای پنج شنبه برنامه ریخت اول گفتم باشه میام اما شبش توو پیام گفتم عزیزم من برای فردا فلان کارو دارم که انجام بدم و ... گفتم الان ناراحت میشه و میگه همین یه روز تعطیلم من پایه نیستم برای تفریح... اما در عین ناباوری گفت خیلی ممنونم که مسئولیت شناس هستی و به امور اطراف و کارات توجه داری ... برای من یه دنیا می ارزه و میذاریم برای روز کاری و بعد کار میریم فلان جا و با تکرار این اتفاقا به این سیاست رسیدم که 1. باید دقت کرد دید همسر چه عملی رو دوست داره ببینه ازمون مثلا وقت شناسی مثلا مرتب بودن یا ... اونو براش انجام بدیم و سعی کنیم گاهی فقط به حرف گاهی راستکی انجام بدیم تا این حسو داشته باشه که ما اون خصوصیت رو داریم. 2. اونجور که اون دوست داره محبت کنیم نه اونطور که خودمون دوست داریم... مثلا من اینکه اون از کارش بخاطر من بزنه خوشحالم میکرد اما همسرم اینطور نبودم و من در اشتباه بودم که با کنار گذاشتن کارم دارم بهش محبت میکنم(اون فکر میکردم من خیلی بیخیالم که با وجود درسم باهاش میرم بیرون) 3. اینکه خودمونو فرآموش نکنیم یعنی بعضی هامون بعد یه چند سال زندگی تمام زندگیمون میشه همسرمون... مثلا هرچی اونا میخوان و هرطور اونا دوست دارن... مثلا قید کارو میزنیم قید درسو میزنیم قید ورزشو میزنیم ... دنبال کلاسای مورد علاقمون نمیریم و صبح تا شب فکرمون اینکه چه کنیم اونا راضی باشن... باید سعی کنیم در کنار یه همسر خوب بودن به زندگی و اموری که خودمون دوست داریممم برسیم.
برای عاقبت بخیری هم دعا کنیم
بچه ها کسی اینجا هست که وسواس بوده و الان خوب شده؟ من برای کارام همش استرس دارم مثلا الان یه هفته س رخت چرکا یه گوشه تلنبار شده من میترسم بندازم ماشین همش فکر میکنم همه چی نجسه فردا نوبت دکتر دارم امیدوارم با دارو خوب بشم ولی سر اینکه شوهرم لباس تمییز نداره یا غذا درست نمیکنم عصبانیه، امروز دیگه بی طاقت شد و سرم داد زد از خودم بدم میاد که بیماریم ارامشمو گرفته... الان براش پیامک معذرت فرستادم ولی ج نمیده
با کمک خدا من خوب میشم، دوستم لطفا با دل مهربونت دعام کن
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز