2777
2789
پردیس جون مثلا نوشته ات را کجا میذاری .
من یه وقتایی که با همسرم مسئله ای پیدا میکنیم و من میدونم اگه بخوام حرف بزنم یا خودم عصبانی میشم یا ایشون حرفهامو مینویسم و میدم بهش تا بخونه.
حالا اگه بخوام ایده شما را پیاده کنم به نظرت کجا بذارم بهتره چون همسر من اهل تجسس و ... نیست که خودش بره بگرده.باید یه جایی جلوی چشماش باشه.
سلام به پردیس جون و برنز طلایی و مامان ارتمیس و ابی ابی ارامش و بقیه دوستان
منم دقیقا مثل پردیس عمل می کنم جلوی خانواده شوشو جوری رفتار کردم که یعنی همه تصمیمات رو شوشو می گیره مثلا مامانش میگه بریم فلان جا می گم ببینم برنامه شوشو چیه من که از خدا می خوام بیام ولی برنامه شوشو باید ببینم چیه ولی وقتی می یایم خونه در نهایت منم که اوکی رو می دم . در مورد نوشتن درد و دل برای شوهر من جواب نمی ده بیشتر عصبی میشه پس من ترجیح می دم باهاش صحبت کنم .ا خه شوشو من تا حدی مثل مامانشه و نیت منو اشتباه برداشت می کنه پس باید خودم حضور داشته باشم و درست براش تفسیر کنم موضوع رو .خخخخخخخخخخ
در مورد ارث و میراث من هیچ گونه دخالتی در مسایل مالی خانواده شوهرم نمی کنم . چون از تصور اینکه شوشوم بخواد تو مسایل مالی خانواده ام دخالت کنه اعصابم خرد میشه . خانومی شوهرت دلش واسه داداش کوچیکش می سوزه و چون پدر و مادر ندارن و خواهر هم ندارن و برادره میخواد عروسی کنه و از طرفی داداش بزرگه هم حمایتی نمی کنه شوهر شما می خواد این کمبودها رو برای داداشش جبران کنه . طفلی دلش می سوزه داداشش اینقدر بی کس داره داماد می شه یه کم بهش حق بده . اگه می خوای شوهرت بیاد طرفت شما هم مثل یه خواهر برای برادر شوهرت و عروسیش همپای شوهرت برنامه ریزی کن اونوقت ببین چطور بهت ایمان می یاره . من برادر شوهرم مغازه داره ولی زیاد وضعش خوب نیست شوهرم به بهانه ساپورت کردنش ازش جنس می یاره و گاهی جنس های قدیمی رو می زاره دم مغازه اش برامون بفروشه ولی جالب اینجاست برادر شوهرم وقتی جنس هاس قدیمی مون رو فروخت پولشو بر می داره برا خودش و ما دوباره به جای پولش ازش جنس بر می داریم اول خواستم اعتراض کنم ولی دیدم اشکالی نداره

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

باورت نمیشه مامان ارتمیس جون خدا چه برکتی تو زندگی مون اورده . خدا شاهده میبینی پولمون تموم میشه یه دفعه شوهرم میبینه مثلا از فلان جا یه مبلغی ریختن تو حسابش . البته بحث من سر 30- 40 هزار تومنه و قضیه شما ماشینه که البته پولش یه کم زیاده ولی دلتو بده به خدا و همسرت رو درک کن که برای دادشش دل بسوزه .خدای اش برادر شوهرت خیلی بی کسه . شما براش خواهری کن . ببین شوهرت چطور هواتو داره اونوقت . اگه به خواسته های شوهرامون احترام بذاریم اونا هم به ما احترام میذارن ولی مطمئن باش برادر شوهرت زن گرفت رابطه شوهرت باهاش کمرنگ میشه .موفق باشی گلم
عزیزم اگه برادر شوهر بزرگت نمی ده به این خاطره که به سخاوتمندی و بلندنظری شوهر شما نیست . من عاشق مردای سخاوتمند هستم . اصلا بلند نظری و سخاوتمندی رکن اصلی مردونگیه یه مرده . دیدی تو فیلم ها حالا از هر کشوری که باشه وقتی می خوان یه مرد رو خیلی جنتلمن و همه چی تمام نشون بدن اولین موضوعی اش رو که نشون می دن دست و دل بازی و سخاوتشه . نکته مهم اینه که شوهرت از دهن شما و بچه اتون نمی زنه و حق شما رو به اون نمی ده . از نظر من ارثیه هدیه پدر و مادر به بچه هاشونه . حالا شوهرت می خواد این هدیه رو به برادرش بده . از طرفی شما میتونی از این نکته به نفع خودت استفاده کنی و هر چی می خوای برای خودت بخری.
من خودم بارها شده به شوشو میگم به داداشت سر زدی یا ازش چیزی خریدی یا اگه مبلغ خریدش از داداشش زیاد بشه میگم خدا خیرت بده خوب کاری کردی شوهر بلند نظر من . حالا وقتی یه برخورد اینجوری از من ببینه اگه یه روز بگه می خوام از داداشم خریدکنم من بگم نه حالا نمیشه با جان و دل قبول می کنه چون می دونه از رو بدجنسیی نمی گنم و حسن نیتم رو بهش ثابت کردم . از طرفی منم چند وقت یکبار بهش می گم این هفته نمی خواد از داداشت خرید کنی اگه میشه مثلا می خوام روسری بخرم تا عادت نکنه همیشه داداشش رو تو اولویت قرار بده و بدونی یه جاهایی هم باید اون پول رو برای من خرج کنه هر چند که جداگانه پول برای خرج کردن من بهم داده باشه
خانم های با سیاست کجایید ؟ همتون فارغ التحصیل شدین ؟
لطفا کمک . صبحی با مامانم بحثم شد . لطفا بگین من زیادی حساسم یا کار مامان و خواهرام اشتباه بود . من دو تا خواهر کوچیکتر از خودم دارم که قدشون از من بلندتره . دیروز که زنگ زدم خونمون خواهر کوچیکم میگه انقدر با مامان و اون یکی خواهرم منو مسخره کردن و خندیدن و گفتن خدا رو شکر شوهرت گرفتدت وگرنه مونده بودی رو دستمون و باید کلی عمل جراحی زیبایی روت انجام می دادیم بعد می دادیمت به پسر سبزی فروش محله . به نظرتون درسته این کار ؟ همه خواهرای دیگه میشینن به هم اعتماد به نفس می دن اونوقت اینا اینطور . صبحی به مامانم گله کردم می گه ما همه همدیگه رو مسخره می کنیم فقط تو که نیستی گفتم من خوشم نمی یاد این چه کاریه ؟ اگه شوهرم بفهمه و پیش خودش فکر کنه حق با اوناست که دیگه واویلاست . به خدا دارم اتیش می گیرم . عرضه و لیاقتم از همشون بالاتره . چطور به خودشون اجازه چنین شوخی هایی رو می دن . اخه اگه قدم ازشون کوتاه تره دست من که نیست کار خداست . حالا مامانم حاضر نیست اشتباهشو قبول کنه هی میگه تو حساسی . میگم یعنی چه شخصیت من با این کارتون له می کنید می گه خیلی خوب ما دیگه راجع به تو هیچی نمی گیم . ایکاش یکی شون یه توانمندی درست و حسابی داشت دلم نمی سوخت . خدایا دیروز از مادر شوهرم می نالیدم حالا باید برم دست و پاشو طلا بگیرم .
خدا می دونه همیشه دارم به همه محبت می کنم تقصیر خودمه از بس افراط می کنم تو محبت کردن همه طلبکارم میشن باید رو خودم کار کنم . به خدا دوست دارم کلمو بکوبم تو دیوار و ادم خواهر اینطور داره دشمن واسه چی اش . وقتی تصور میکنم در حالی که من دارم برا مشکلت اونا حرص می خورم اونا داشتن بهم می خندیدن خونم به جوش می یاد . حیف من که وقت و انرژی ام رو به جای شوهر و بچه ام رو مشکلات اینا می ارم . به خدا برم مادر شوهرم رو دودستی بچسبم . مامانم نمی تونه عیبش رو بپذیره . همیشه هم با لحن ایراد گرفتن باهامون صحبت کرده مثلا تا یه لباس نو می پوشیم سریع می گه چرا یقه اش اینطوره چرا فلانش اونجوره . خدا جونم خیلی دلم شکسته اس
جالبه مامانم میگه ما بین خودمون گفتیم جلوی کسی دیگه ای که نگفتیم پ ن پ برین جلوی بقیه بگین ! حالا به نظرتون چیکار کنم من به مامان بزنگم اون به من بزنگه ؟////////////////// سریع بیاین جواب بدین دارم دق می کنم
اگه بخوای زنگ بزنی کار به بحث میکشه و آخرش دلخوری پیش میاد.الان چیزی نگو بذار یه کم که آرومتر شدی یه بار که مثلا خونشونی بگو من میدونم شما رو حساب صمیمیت با من این شوخی را کردین ولی من این سبک شوخی ها را نمیپسندم.همسرم هیچ بچه ام اگه چنین چیزی بشنوه چی فکر میکنه در مورد مادرش .لطفا از این شوخی ها با من نکنید چه در غیابم چه در حضورم.دیگه هم بحثو کش نده .نذار یکی اونها بگن یکی تو.حساسیت هم نشون نده دیگه وگرنه هی میخوان سر به سرت بذارن.
سلام ابی ابی ارامش جان ممنون از نظرت . حتما همین کار رو می کنم . من اصلا اهل بحث کردن نیستم زود کوتاه می یام و البته مامان من هم اصلا حاضر نیست بپذیره اخلاقش ایراد داره و عملا بحث کردن باهاش بی فایده اس ولی با این اخلاقش نگران اینده ام که داداشم زن گرفت یه وقت کنتاکتی پیش بیاد بین مامانم و زن داداشم . کلا مامان خیلی راحت از بچه هاش انتقاد می کنه اما به هیچ وقت انتقادپذیر نیست . می دونی خودم حس خوبی دارم که بهش اعتراض کردم و مهم اینه که حرفم رو زدم ولی بهرحال مادرمه و بزرگم کرده و احترامش واجبه و حق به گردنم داره منظورم از زنگ زدن برای برقراری ارتباط دوباره اس . چون اصلا نمی خوام مامانم فکر کنه باهاش قهر کردم . اصلا . مادرمه عزیزمه و حق داره تو گوشم بزنه . الان تصمیم گرفتم خودم فردا بهش زنگ بزنم و خیلی عادی رفتار کنم مهم این بود که متوجه شدن منو ناراحت کردن و از دفعه بعد دیگه به خودشون همچین اجازه ای نمی دن وگرنه من قبلا هم گفتم به شدت به احترام گذاشتن به بزرگترها معتقدم . فردا زنگ می زنم به مامانم و سر شوخی باز می کنم .
سلام. دوستان. همه صفحات رو نتونستم بخونم ولی کمابیش خوب بود. لطفا اگه ممکنه به منم راهکار سیاستمندانه بدید!! من حسابی از فشار کار و زندگی به ستوه اومدم و هر ترفندی میزنم همسرم همکاری لازم رو با من نداره وبسیار تنبل و بی مسئولیته!

از خودم دیگه بدم میاد بس که فکر و راهکار اتخاذ میکنم و همش شکست!! 25 سال تمام در حال درس و تلاش بودم و با اینکه الان مدرس دانشگاهم ولی مستاصل و بی راه !! مشاوره هم جواب نداد چون همسرم نمیاد!!

من در شهرستان دوری بورسیه هستم و هر هفته باید هزاران کیلومتر با هواپیما از تهران برم و 2روز و نیم از دختر 2 سال ونیمه ام دورم!! خواهرم و همسرم مراقب دخترم هستند. و البته بیشتر خواهرم!! بقیه ایام هفته همش در حال خریدن و پختن و جمع و جور کردنم! همسرم فقط دانشگاه میره تدریس میکنه و به کارهاش میرسه من باید شبها تا دیر وقت بیدار باشم تا بتونم کارهای دانشگاه و دانشجوهامو انجام بدم!! هر روز هم مهمان دارم و بیشتر هم فامیل بی ملاحظه و بی ادب شوهرم هستند که بسیار بی نظمند. خسته شدم و هرچه با همسرم صحبت میکنم فایده ای نداره و اگه کارها رو هم رها کنم همش میمونه که به خاطر دخترم و تغذیه اش باز مجبورم خودم انجام بدم.

حسابی افسرده ام و همش در حال دعوا با همسرم چون دیگه طاقتم طاق شده. از دست خودش و خانواده اش به ستوه اومدم. فوق العاده تنبل و بی مسئولیتند
سلاممم
برنز طلایی جون و مامان ایلیای عزیز واقعا ممنونم از راهنمایتون

مامان ایلیا جون واقعا ممنون از مثالی که برام زدی

درسته تا الان نتونستم از این سیاست استفاده کنم اما از همین الان اینکارو با خودم تمرین میکنمً

حتما کزارش میدم جی شد البته اکه زمان زیاد نبره و تاپیک باشه هنوز
خواهش می کنم مامان ارتمیس جونم . فقط ممکنه به خاطر تغییر موضعت شوشوت یه کم نتونه بپذیردت و برای اینکه امتحانت کنه نیتت واقعیه یا سیاستی پشت کاره یه کمی با حرفا و رفتارش اذیتت کنه اما گول نخوری . به خاطر خدا دلت رو صاف کن حتما جواب خوبی می گیری . مطمئن باش من همیشه می یام اینجا حتما نتایج کارت رو گزارش بده خانومی
سلام عزیزان نمیدونم شما میتونید مشکل منو حل کنینن یا نه اما اگر چیزی بلد هستینتو رو خدا کمکمک کنین
من 6 ساله خونه دار هستم شوهرم و خودم خیلی ساده هستیم اما شوهرم بیشتر . مشکل من اینجاست که که هر حرفی باور میکنه مثلا مادر شوشو خیلی حسودی منو میکنه و از طرفی زنی زیرک مکار پر حیله اس وقتی من نیستم از من پیش شوهرم بد میگه و راه حل این مشکل براش توضیح میده مثلا بنداز خوتنه باباش زنگ نزن نرو دنبالسش یا نرو خونه بی محلی الا اخر اینها موجب دلسردی من توی زندگی شده این که واقعا تنهایم توی زندگی با این قوم به من یادداد که وابسته نشم مستقل زیر منت این اقا نباشم من وهمسرم مقابل هم هستیم نه کنار هم فقط تحقیر سر کوفت اونم این حرفا رو مادر شو شو یاد میده .به شوشو توی زندگی گذشت کردم گفتم نمی فهمی اخترام گذاشتم گفت میترسی حالا صداقتم رو پ
ای خنگولی من گذاشتن اخه من چه باید بکنم
ونوس عزیزم سلام خانومی خوش اومدید
ببین گلم شما که تدریس می کنید تو دانشگاه و دستتون تو جیب خودتونه چرا به خوتون سخت می گیرید .ببین هر ادم یه ذاتی داره اگه کمک به همسر تو ذات همسرتون نیست محال ممکنه بتونین وادارش کنین کمکتون کنه . با غر زدن و جنگ و دعوا هم اوضاع بدتر میشه و بهتر نمیشه . اگه من جای شما بودم با شوهرتون صحبت کنید و با مهربونی براش درد دل کنید بگید خودتو جای من بذار مگه من ادم اهنی هستم . من دوست دارم کنار شما و بچه ام خوش باشم نه اینکه هر وقت می یام بسابم و بشورم . حالا هر جور قلقش رو می دونی راضیش کن یه مستخدم برات تو خونه بگیره . اگه راضی نشد خودت با پول خودت بگیر و از زندگی ات لذت ببر . من اگه درامد ثابت داشتم شک نکن اینکار رو می کردم . عزیزم ما خانومای ایرانی فکر می کنیم باید حتما همه کارها رو خودمون انجام بدیم و از شنیدن لقب کدبانو کلی ذوق می کنیم ولی تو سن 30 سالگی همه مون زه وارمون در می ره . بهر حال حتما حتما یه مستخدم برای کارهای خونه بگیر . نه به شوهرت غر می زنی و حداقل جنگ اعصاب تموم میشه . شاید شوهرت هم سخته اش وقتی ترمی 400 -500 تا دانشجو زیر دستشه بیاد کمک شما ظرف بشوره . نمی گم طرز فکر درستیه ولی خوب مردای ایرانی اغلب اینطورین . در مورد خانواده شوشوت هم اگه بدون برنامه قبلی اومدن به شوهرت بگو از بیرون غذا بگیره . البته نه با قهر و دعوا وتهدید و لجبازی . مثلا بگو وای کلی کارام مونده ماامانت اینا می یان از بیرون غذا بگیر . مجبورش کن ( البته غیر مستقیم ) برای خانوادش از جیب خرج کنه و اگه خونه ات بهم ریخته اس تمیزش نکن . الکی هم وقت رو بگذرون به بهانه های مختلف تا وانمود کنی وقت نشد خونه رو تمیز کنی . 4 بار که شوشوت پول خرج کرد و اونا اومدن دیدن خونه به هم ریخته اس خودشون دیگه نمی یان . عزیزم در شان یه خانم دکتر با خودت رفتار کن . اول خودت به خودت احترام بذار بعد از شوشوت توقع داشته باش . نکته مهم اینه که باید کاملا خودت رو به سادگی بزنی و اصلا شوشوت نفهمه داری با برنامه این کارها رو می کنی . حتی اگه یه برنامه خاصی مثل بیرون رفتن یا خرید کردن داری و خانواده شوشوت بی موقع اومدن برنامه ات رو کنسل نکن و انجامش بده . در ضمن جو خونه رو اروم کن و حتی در استانه انفجار بودی غر نزن و سعی کن خیلی اروم با شوهرت رفتار کنی . یه کم هم وقتت را با شوهرت بگذرون و به حرفها و علایق اونم گوش بده . همین که دو روز و نیم نبودنت رو تجمل می کنه بازم خیلی خوبه . شوشوی منم همکار شماست و خودت می دونی جامعه امروز چقدر خرابببببببببببب شده . سعی کن از درامدتون برای رفاه و خوشی تون استفاده کنی . هر مردی یه خصلت بد داره شوهر شما هم عیبش اینه . حالا خوب بود کمکت می کرد ولی معتاد یا دور از جون زن باز و........... بود . مشکل شما خیلی راحت و با کمی سیاست و پول خرج کردن حل میشه ان شا ا... . فقط سعی کن به شوهرت نزدیک بشی و بقیه هفته که پیش هم هستید رو جبران اون دو روز و نصفه رو بکنید وگرنه زندگی خیلی خیلی بی معنیه که دو روز و نصف نباشی و بقیه اش هم در حال جنگ و دعوا
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز