بیاین یه کم سیاست زنانه یاد بگیریم

مامان ایلیا من عذرخواهی کردم اما طوری نوشتی که اینطور برداشتم بود.ببین عزیزم شما مادرشوهرت رو مخصوصا با سن و سال بالاست به هیچ وجه نمیتونی تغییرش بدی.ما آدما در مواجه با افرادی که باعث مشکلات ،ناراحتی در زندگیمون میشن باید در برخوردهای خودمون تغییر ایجاد کنیم.شما در عین حالی که بهشون احترام میذاری سعی کن برای خودتون مرز قایل باشین .اینکه جوابشو نمیدی کار درستی میکنی حدأقل حفظ حرمت میکنی.سعی کن فکر کنی جزیی از خصوصیاتشه و همونطور پذیراش باش...ما همه اگه سطح توقعمون رو از اطرافیان پایین بیاریم کمتر به روحیه خودمون لطمه میزنیم.درضمن اگه شوهرت تحت تأثیر حرفاش قرار نمیگیره و لطمه جدی به زندگیت نمیخوره زیاد سخت نگیر باور کن که ما همه عروسیم نه دخترشون...این یه حقیقته و همه به نحوی درگیرند و به خاطر احترامی که به شوهر قایلند اغلب کوتاه میاند.مطمعن باش فامیل نیستیم گلم

مامان ایلیا من عذرخواهی کردم اما طوری نوشتی که اینطور برداشتم بود.ببین عزیزم شما مادرشوهرت رو مخصوصا با سن و سال بالاست به هیچ وجه نمیتونی تغییرش بدی.ما آدما در مواجه با افرادی که باعث مشکلات ،ناراحتی در زندگیمون میشن باید در برخوردهای خودمون تغییر ایجاد کنیم.شما در عین حالی که بهشون احترام میذاری سعی کن برای خودتون مرز قایل باشین .اینکه جوابشو نمیدی کار درستی میکنی حدأقل حفظ حرمت میکنی.سعی کن فکر کنی جزیی از خصوصیاتشه و همونطور پذیراش باش...ما همه اگه سطح توقعمون رو از اطرافیان پایین بیاریم کمتر به روحیه خودمون لطمه میزنیم.درضمن اگه شوهرت تحت تأثیر حرفاش قرار نمیگیره و لطمه جدی به زندگیت نمیخوره زیاد سخت نگیر باور کن که ما همه عروسیم نه دخترشون...این یه حقیقته و همه به نحوی درگیرند و به خاطر احترامی که به شوهر قایلند اغلب کوتاه میاند.مطمعن باش فامیل نیستیم گلم

مامان ایلیا من عذرخواهی کردم اما طوری نوشتی که اینطور برداشتم بود.ببین عزیزم شما مادرشوهرت رو مخصوصا با سن و سال بالاست به هیچ وجه نمیتونی تغییرش بدی.ما آدما در مواجه با افرادی که باعث مشکلات ،ناراحتی در زندگیمون میشن باید در برخوردهای خودمون تغییر ایجاد کنیم.شما در عین حالی که بهشون احترام میذاری سعی کن برای خودتون مرز قایل باشین .اینکه جوابشو نمیدی کار درستی میکنی حدأقل حفظ حرمت میکنی.سعی کن فکر کنی جزیی از خصوصیاتشه و همونطور پذیراش باش...ما همه اگه سطح توقعمون رو از اطرافیان پایین بیاریم کمتر به روحیه خودمون لطمه میزنیم.درضمن اگه شوهرت تحت تأثیر حرفاش قرار نمیگیره و لطمه جدی به زندگیت نمیخوره زیاد سخت نگیر باور کن که ما همه عروسیم نه دخترشون...این یه حقیقته و همه به نحوی درگیرند و به خاطر احترامی که به شوهر قایلند اغلب کوتاه میاند.مطمعن باش فامیل نیستیم گلم

پردیس جونم نیازی به عذرخواهی نیست عزیزم . من متوجه حسن نیت شما شدم خانومی اگه یه کم توضیح دادم به خاطر اینه که اگه قرار به هم کمک کنیم و دوست باشیم باید از اخلاق همدیگه اشنایی پیدا کنیم . اون فامیل بودن رو هم شوخی کرم خانومی . من به شدت به احترام گذاشتن به بزرگترها پایبندم برای همین هم همه افراد مسن فامیل ( چه فامیل خودم و چه فامیل شوشو ) عاشقم هستن ولی به شدت به حریم گرایی معتقدم . نه وارد حریم کسی میشم و نه دوست دارم کسی حریمم رو بشکنه . منظورم از جواب دادن توهین کردن نیست . اخه مادر شوهرم خیلی ادم نادونی هست . خانوادش بارها جلوی من و دوماد و جاری ام ضایعش کردن ولی بازم خوش خدمتی شون رو میکنه ولی هر چی ما بهش احترام می ذاریم گستاخ تر میشه نسبت بهمون . البته من نمی گم با خانوادش قطع رابطه کنه ولی عقل سلیم می گه وقتی کسی احترامت رو جلوی بچه هات و عروس و دامادت نگه نمی داره و مثل بچه کوچولوهل باهات رفتار میکنه تو هم باید روابطت رو باهاش کنترل کنی . اما مادر شوهرم متوجه نیست . کلا همیشه دریافتش از مسایل اشتباهه طوریکه من و جاری ام تعجب مب کنیم چطور از یه قضیه چنین استنباطی داره ولی به قول شما نمیشه تغییرش داد . البته خیلی خیلی ادم ساده ای هستش و خیلی از مسایل رو من بهش گوشزد می کنم تا دوریالی اش میوفته بعد جلوی همه با اعتماد به نفس اون کار رو به خودش نسبت می ده منم فقط یه لبخند می زنم ...................
مثلا راحت جلوی من از خانواده دامادش و خانواده جاری ام بد میگه منم خواستم یه بار به شوخی بهش بگم شما جلوی اون هم از خانواده من بد می گین ولی شرم و حیا ی ذاتیم مانع اینکار شد . ای کاش می فهمید اگه در برابر افکار بچه گانه اش لبخند تایید می زنم از نفهمی ام نیست ( چون تو دلش ذوق می زنه که منو گول زده با حرفاش ) بلکه از بزرگ منشی و احترامی هست که بهش دارم ولی نکته جالب اینکه تا خودش حرفی یا کاری از ما میبینه سریع میگه و فکر نمی کنه که ما اینقدر ازش حرف می خوریم و سکوت می کنیم بهتر اونم یه جاهایی سکوت کنه . البته ما خودمون هم یه کم شل زدیم اگه یه کم جلوی اشتباهاتش رو بگیریم همه چیز درست میشه

مرضیه جان
برای این که جو خونه آروم باشه و محیطش گرم و آروم همون کارهایی رو که قبلش نوشتم انجام میدم. خصوصا غرغر کردن و بحث بی خودی راه انداختن رو متوقف کن. با خودت فکر کن آیا این مساله اون قدر مهمه که به خاطرش دعوا راه بندازم؟ من نم ی گم از نظر خودت بیای پایین بلکه می گم گاهی بعضی مسائل رو می شه با آرامش بیشتر حل کرد بدون این که نیازی به اعصاب خرد کردن و دعوا باشه. ولی بعضی رو نه. باید به خاطر بعضی از مسائل دعوا راه انداخت غرغر و نق نق کرد و حتی اگر لازم شد قهر کرد. ولی اکثر مسائل از این نوع نیستن. اگر این طوریه پس چه لزومی داره که به خاطرش آرامش خدت و شوهرت رو به هم بریزی؟ صبر داشته باش و بگذار تا با منطق حلشون کنی.
این که می گم با منطق البته مدل همه آقایون نیست. شوهر من این طوریه. گاهی بعضی از مردا رو با ناز و عشوه راحتتر می شه آورد تو خط. یکی از دوستان من همه چیزو وسط س. ک. س حل می کنه چون شوهرش اون موقع حاضره همه چیزشو بده!!!!!!!!!!! شوهر من اما بر عکسه و اگر من چیزی ازش در اون زمان بخوام بهش بر می خوره و حس می کنه یک نوع باج گیریه!!!!!! این که می گن قلق شوهرت رو باید دستت بیاد همینه. باید بدونی هر چیزی رو کی و چطور بخوای! شوهر من زبونی هم خوب راه میاد حتی خواهرامم می دونن و هر وقت چیزی ازش می خوان فقط کافیه تا یک جان پشت اسمش بذارن. خودش هم می گه که من فقط با یک جان یا عزیزم گفتن گوشام دراز می شه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

دقیقا مامان پارسا جان همینطوره . انتظار داره ما هم همپای خودش به خانوادش محبت کنیم و رفتارهای بد اونها رو نادیده بگیریم . پیشنهاداتت خیلی خوبن حتما عمل می کنم بهشون ولی اول باید رو خودم کار کنم و به خاطر راضی نگه داشتن دیگران خودم رو عذاب ندم . عزیزم مامان شما معلومه خانوم فهمیده ای هستن و واقعیت رو پذیرفتن ولی مادرشوهر من متاسفانه خانواده دوستی ا تو سرش تاتو شده و نمیشه تغییرش داد . علنا رفتارهاشون رو می بینه ولی کاری نمی کنه حتی بچه های خواهر و برادراش هم زیاد محلش نمی دن . متاسفانه طوری رفتار کرده که با ما هم همین رفتار رو دارن البته من خودم رو از تو دست و پاشون جمع کردم و چند بار اساسی حال خاله بزرگه شوشو رو گرفتم و دیگه تو برخورد با من خیلی مراقبن.

سلام به همه خانمای گل باسیاست

من یه دونه خل چل ساده هستم و سیاست اصلا ندارک بیشتر صفحات تاپیک رو خوندم عالیه

میشه خواهرانه بهم کمک کنید ؟



حالا مشکل من

راستش شوهرمو دوست دارم ولی یه کارایش رو مخمه مثلا زیاد با برادرشه اگه چیزی براش پیش بیاد ناراحتی مشکل مالی معنوی
خلاصه هر چیز اول از اون میخاد کمکش کنه و مشکلشو بهش میگه درصورتی که من همیشه اولین اتفاق رو به همسرم میگم
برادر کوچیکش درس وکالت میخونه نعوذ بالله شوهرم اینو جای خدای خودش کرده
درصورتی که برخی رفتاراش اصلا به درس خوندها نمیخوره
راستی تو چن تا چیزم باهم شریکن یعنی شوهرم هر کاری رو بخاد بکنه نصفشو داداششاش شریک میکنه بخصوص داداش کوجیکه
حتی ماشین زیر باشونم مال دوتاشونه وفتی ما ایران نیستم اون همش سواره و ما بریم ایران فوقش سه یا جهار ماه دست ماست اونم روزای پیش میاد که برداره

اینم میگم جهت اطلاع شوهرم پدر و مادر نداره اون داداش کوجیکه فعلا عقده ولی خوب یه خونه پدرش بهش ارث رسیده و فک کنم نزدیک ١٠٠ملیون هم بول داره

فقط اینکه هنوز سرکار نیست کاهی تو دانشکاه درس میده جون داره دکترا میخونه


حالا جناب شوهر یه بار من بهش کفتم شما همه جیزتون شرکتیه و من دوست ندارم مثلا میریم ایران کاهی کاشینو لازم داریم اون میبره

شوهرم خیلی خیلی عصبانی شد و کفت اصلا من دوست دارم کادوی ازدواجش سهمو از ماشین بدم به اون به تو هم ربطی نداره جون این بول ماشین از ارث پدرمه و به تو و دخترم ربطی نداره


بجه ها من باید سیاست داشته باشم جیکار کنم این داداشش مث بختک رو زندکیمونه


سیاست میخام شوهرمو بکشونم طرف خودم با دعوا نشد

سلام مامان ارتمیس جون
عزیزم اگه پولش از ارثشونه خوب کاری نداشته باش . من اصلا تو مسایل مالی شوهرم و خونواده اش دخالت نمی کنم . در ضمن چون پدر و مادر ندارن الان خیلی نسبت به برادرش حساس شدن بخصوص که ایران هم نیستید . نمی دونم برادر شوهرت هم همین قدر وابسته هست به شوهرت یا نه ؟ اما ممکنه برادر شوهرت زن بگیره رابطه شون یه کم تعدیل می شه . در ضمن کم کم شوهرت رو بکش طرف خودت . ولی خدای اش بنده خدا شوهرت از دار دنیا همین یه داداش رو داره زیادی بهش گیر نده البته اینم خیلی بده که شوهرت با اون درد و دل می کنه تا شما ولی با محبت و بدون اشاره به رابطه اش با برادرش بکشش طرف خودت

مامان ایلیا ممنونم
ولی خوب شر قضیه ماشین وقتی شوهرم خودش ماشین نداره جرا باید ببخشه به اون بعد دوباره برای خودش بخره این واقعا اذیتم میکنه
ولی حرفاتون روم تاثیر کذاشت مرسی
و بکم یه داداشش بزرکترم دارن جرا نباید اون بده

مامان ارتمیس::
مامان ایلیا::



مسئله اینه که چطوری بکشه طرف خودش؟:)
لابد تا حالا از زبون نرم و عشوه و منطق و سکس و ...استفاده کرده اما نشده:)
من حس کردم فقط این برادر رو نداره .گمونم خواهر یا برادر دیگه ای هم داره.
اما این نکته مهمه که کاری به ارثشون نداشته باش .من سالها پیش سر همین موضوع داشتم خودمه خراب می کردم اما زود متوجه شدم
گاهی داستانهای خیالی بباف .مثلا بگو وای یه خانومی امروز توی نت یا توی آرایشگاه و.... داشت تعریف می کرد از پدر شوهر خدابیامرزش ازش فلان چیز رسیده بهمون و باعث راحتی خیال نه تنها شوهرم که ما(من و بچه هام) شده .یا می تونی تعمیمش بدی به پدر خانومه هم .کم کم رو مخ اش کار کن و گاهی تو گوشش قصه بخون از این دست ماجراهای ساخته گی و بگو برای پدر شوهرش هم با کاری که در حق اشون کرده ماه محرم و صفر نذری میده یا خیرات می کنه . خودشو شوهرشو مدیون اون میدونه و می گه همه چیمونو از اون داریم ایشالا نور به قبرش بباره

با دوست دختر یا همسر سابق همسرتون رفت و آمد دارین؟
http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=337227&PageNumber=3

ازسیاست های من هر وقت از شوهرم دلخورم که باعث آزارم میشه یا از خونوادش ،سعی میکنم اغلب به جای گله و جار و جنجال یه یادداشت برای خودم به صورت درد ودل توش ای کاش و آرزومه و دوست داشتم به کار میبرم و حسابی حرف دلمو مینویسم و میزارم جایی که شوهرم بتونه پیداش کنه و بخونه.من با مهارت این کار و انجام میدم طوری که تا ألانم نفهمیده که عمدیه و گمان میکنه برای دل خودم نوشتم.خیلی هم تأثیر داشته.بدون دلخوری و به مرور متوجه تفاوت ها میشم.اینجوری هم تو ذهنش زن صبوری هستم هم از جر و بحث جلوگیری میکنم هم جبهه گیری نمیکنه...هیچ وقت بدون اجازه شوهرم به خونوادش قولی نمیدم خونشون نمیرم دعوتشون نمیکنم ،مثلا مامانش اینا زنگ میزنن بیان خونمون من در جواب میگم اگه اجازه بدین بپرسم از پسرتون برنامه خاصی نداشته باشه تا بهمون خوش بگذره 2 تا حسن داره یکی که اگه برام موقعیتش جور نبود مستقیم بهش نمیگم از جانب پسرش بگم کمتر دلخور میشه در ثانی برای شوهرم احترام قایل شدم...اگه دعوتمون هم بکنه همینه .شوهرم اینو ازم یاد گرفته و اجرا میکنه

دوستان من مشکلمو توی تاپیک مشاوره عنوان کردم.خوشحال میشم کمک کنید.http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=333777&PostID=12873524#12873524