2777
2789
عنوان

شوهرم زدم 😔💔

5810 بازدید | 96 پست

صبح رفتیم خرید بعد من یه سری وسایل آرایش خریدم درومد ۸۰۰ تومن خلاصه داشتیم رد میشدیم چشم ۳ تا کراپ رو گرفت بهش گفتم میشه بخرم دیدم درومد جلو فروشنده گفت اگه میخوای لخت شو هیچی بهش نگفتم خجالت کشیدم رفتیم تو ماشین گریم گرفت برگشت گفت باشه برات میخرم ولی بعد میرم میدمت دست آقایون دیگه همینو که شنیدم انقد گریه کردم گفتم چی میگی گرفت مشت زشت به سر گردنم بعد زد شیشه اینه  جلو ماشین رو خورد کرد کلی کفر و اینا که باید طلاقت بدم گفتم مگه چی گفتم گفت خفه شو اون مامان فلان شدت برای زندگیمون دعا گرفته میدونستم اگه چیزی بگم میزنه میکشم (مامان من یه زن بدبخت سادست انقد خانوادش پرش کردن و اینا هی اینو میگه اصلا خانواده من به این چیزا اعتقاد ندارن خندشون میگیره )یکبار خواستم طلاق بگیرم دوسش داشتم با اصرار من زندگیم برگشت بابام کلی هزینه وکیل و اینا داد دیگه رویی ندارم برگردم دیگه حامیم نیستن ...بابام گفت داری میری بدون هیچ وقت دیگه پشتتو نمیگیرم بعضی اوقات میگم حکمت خداست بچه دار نمی شیم هی میگم شاید با بچه شکاک بودن و عقب مونده بودنش درست شد ولی بدتر میشه من ۲۰ سالمه دوس دارم مثل هم سن هام استایل داشته باشم هیچی رو قبول نمیکنه تمام سر گردنم درد میکنه از خدا آرزوی مرگ دارم خسته شدم 

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



بگردم به چیش دل خوش کردی؟

نه قیافه داره نه سرمایه ای نه اخلاق آجی بخدا نمیدونم سنم پایین بود این اولین مرد زندگیم بوده و هست بعضی اوقات منم توهم میزنم میگم نکنه این طلسم این چیزا وجود داشته باشه به شدت وابستشم تا قهر میکنه دیوونه میشم نه میزاره برم بیرون هیجا ...شده تنها سر گرمیم تا قهر میکنه حوصلم سر میره میرم برا آشتی تمام اعتماد به نفسمو گرفته 

بخدا دختر ۲۰ ساله نباید الان اینا درد دلش باشه

بعدمیگیم چرازود ازدواج میکنید بهشون برمیخوره!!!


سکانس اول: یه خانم باردار همراه با خواهرش میان تو اتاق سونو، از اولش که میان قبل از اینکه کار شروع بشه دوتاشون هق هق گریه میکنن، وقتی سونوی انتی رو انجام میدم میبینم نرماله و میپرسم چرا گریه میکردید میفهمم، شوهر بیمار اونقدر استرس برای پسر بودن جنین به زنش وارد کرده که مادر و خواهرش از استرس اینجوری به گریه افتاده بودن...سکانس دوم: خانم حدودا سی و چند ساله ای مادر مسنش رو به تنهایی از روی ویلچر روی تخت سونو میذاره، صبر و متانتش در برخورد با مادر پیرش واقعا توجه آدم رو جلب میکنه، چکاپ قبل از سیتی آنژیو و احتمالا جراحی قلب بعدش هست، نکته عجیب اینکه همون خانم رو چند ساعت بعد همراه آقای مسنی میبینم، صبورانه اون رو هم از روی ویلچر بلند میکنه، بخاطر تکرر ادرار پیرمرد رو آورده، بهش میگم شما چند ساعت پیش نیومده بودید؟ میگه چرا مادرم رو آورده بودم ولی تنهایی نمیتونستم ویلچر پدر و مادر رو همزمان بیارم، مادر رو گذاشتم خونه و پدر رو آوردم. من متعجب میمونم، انسانها چه ظرفیت عجیبی در صبر، کمال وفضیلت دارن، و لقب اشرف مخلوقات چقدر شایسته بعضی ادمهاست، ناخودآگاه یاد اون اقایی میفتم که اصرار داشت بچه اش حتما پسر باشه، اصلا تصوری از اینکه دخترش میتونه چنین انسان پراز فضیلت و کاملی باشه، داره؟

ولش کن

یکم سرزنش از پدر بشنو بعد با حواستگار بهتر ازدواج کن بهتر از اونه ک عمرتو پای این هدر بدی

اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم                       ایام ب کامتون سلامتی همراهتون  لبخند رو لباتون  حل بشه مشکلاتون   برسین ب ارزوهاتون  
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   khatounmf  |  4 ساعت پیش
توسط   sisijoonm  |  2 ساعت پیش