2777
2789
عنوان

مادرشوهرم بهم گفت...💔

4575 بازدید | 109 پست

دوستان من عقدم هربار ک من میرم خونشون


خداشاهدع دختر خودش هم تو خونه هست باز اگه بره بیرون به من زنگ میزنه غزل برنج بشور


سیب زمینی سرخ کن واسه ناهار


پیاز سرخ کن و...


من برحسب احترام ب اینکه بزرگتر من هستن و تو خونشون نخورم نخوابم ظرف های ناهار شام و حتی صبونه رو میشورم


یادمه یک بار نشستم برام رفت تو قیافه😐


از اون به بعد هم رفتنم ب اونجارو کمتر کردم هم سعی میکنم کمتر پاشم


دخترش تو خونه هرگز کار نمیکنه۱۶سالشه


کارهاشو مدام به همسر من میگه مثل جارو زدن یا پذیرایی از مهمون و کلا کارهای دم دستیش و


ادامه داره نوشتم از قبل

بابا از نبودنت خستم،از اینکه هنوز هم به این فکر میکنم که کاش همش خواب بود،از اینکه چرا نمیتونم کنار بیام.بابا همه فک میکنن من کنار اومدم با جای خالیت اما هیچکس نمیدونه که چقد یواشکی اومدم پیشت،یواشکی برات اشک ریختم يواشکی آز درد نبودت رفتم زیر سِرُم،بابا وقتی نیستی دیگه خودم و واسه کی لوس کنم؟ آز کی کمک بخوام که با جون و دل برام انجام بده دلم تنگ شده بپرم بغلت ولی آخه چجوری...مرسی خدا از اینکه هستی،ولی در و رو به مردم ما بَستی،آتئیست میشم بفهمم توام با اینا هم دستی....از این به بعد بگید روزِ میگم شبِ....از این به بعد اگه خداهم باشید من یکی آتئیستم:)                                                    تو چشام نگا کن و دستت و بذار تو دستم،غم و رو سیاه کن و دستت و بذار تو دستم،اگه ابر بارون بشه بارونِ بی امون بشه،دل و سر پناه کن و دستت و بذار تو دستم     غزلشونم♡

مادرشوهرم مدام سرپاس من وقتی میشینم عذاب وجدان میگیرم یادمه یک بار نشستا بودم خواهرشوهرمم تو هال دراز کشیده بود پاشدم رفتم اشپزخونه گفتم مامان کاری داری کمکت کنم


برگشت جارو دستی و داد بهم گعت اره خونه رو جارو بزن


برام خیلی زور داشت جلو خواهرشوهرم ک دراز کشیده دولا شم رو زمین


اونم منی ک تازه عروسم


من ادم خوردن خوابیدن نیستم ولی این یکی برام زور داشت


همه اینارو گفتم تا یه توصیفی باشه برای چیزی ک میخام تعریف کنم

بابا از نبودنت خستم،از اینکه هنوز هم به این فکر میکنم که کاش همش خواب بود،از اینکه چرا نمیتونم کنار بیام.بابا همه فک میکنن من کنار اومدم با جای خالیت اما هیچکس نمیدونه که چقد یواشکی اومدم پیشت،یواشکی برات اشک ریختم يواشکی آز درد نبودت رفتم زیر سِرُم،بابا وقتی نیستی دیگه خودم و واسه کی لوس کنم؟ آز کی کمک بخوام که با جون و دل برام انجام بده دلم تنگ شده بپرم بغلت ولی آخه چجوری...مرسی خدا از اینکه هستی،ولی در و رو به مردم ما بَستی،آتئیست میشم بفهمم توام با اینا هم دستی....از این به بعد بگید روزِ میگم شبِ....از این به بعد اگه خداهم باشید من یکی آتئیستم:)                                                    تو چشام نگا کن و دستت و بذار تو دستم،غم و رو سیاه کن و دستت و بذار تو دستم،اگه ابر بارون بشه بارونِ بی امون بشه،دل و سر پناه کن و دستت و بذار تو دستم     غزلشونم♡

خونواده همسرمو مادرم دعوت کرده بود شام

بعد یه کاری بود که یه ذره مردونه بود ولی تو این مدت که پدرم رفته ما همه این کارهارو خودمون انجام میدیم و روپای خودمون واستادیم
یعنی شوهرمم نبود ما از پسش
برمیومدیم
ولی همسرم اصرار کرد بزار من انجام بدم و کمکتون کنم گفتم باشه تو دلمم کلی ذوق کردم ب هرحال یه دلگرمی بود برام:)

حالا مادرش ب محض ورود ب خونه ما اول ک رو کرده ب من ک وای سعید خسته شد سعید جان ی ذره بشین فلان

بابا از نبودنت خستم،از اینکه هنوز هم به این فکر میکنم که کاش همش خواب بود،از اینکه چرا نمیتونم کنار بیام.بابا همه فک میکنن من کنار اومدم با جای خالیت اما هیچکس نمیدونه که چقد یواشکی اومدم پیشت،یواشکی برات اشک ریختم يواشکی آز درد نبودت رفتم زیر سِرُم،بابا وقتی نیستی دیگه خودم و واسه کی لوس کنم؟ آز کی کمک بخوام که با جون و دل برام انجام بده دلم تنگ شده بپرم بغلت ولی آخه چجوری...مرسی خدا از اینکه هستی،ولی در و رو به مردم ما بَستی،آتئیست میشم بفهمم توام با اینا هم دستی....از این به بعد بگید روزِ میگم شبِ....از این به بعد اگه خداهم باشید من یکی آتئیستم:)                                                    تو چشام نگا کن و دستت و بذار تو دستم،غم و رو سیاه کن و دستت و بذار تو دستم،اگه ابر بارون بشه بارونِ بی امون بشه،دل و سر پناه کن و دستت و بذار تو دستم     غزلشونم♡

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

بعد بلند اینجوری میکنه سعید تو خونه دست ب چیزی نمیزنه اصلا کمکی نمیکنه همه کارهای اینجوری و باباش انجام میده اومده اینجا اخی داره کار میکنه

خانوما من بهم خیلی برخورد بغض کردم واقعا

اون که میدونست من شرایطم اینجوریه یه مرد برامون انجام بده باعث دلگرمیمونه

والا کارهایی ک وقتی میرم خونشون اون ب من میگه رو

منم مادرم تاحالا بهم نگفته

ریز و درشتی ک به دخترش نمیتونه بگه چون دخترش انجام نمیده رو به من میگه

منم برحسب احترام براش انجام میدم و گر نه تو خونه خودمون خدایی  چی بشه غذا درست کنم

اونوقت این اومده اینجوری میگه مامانم خیلی دلش سوخت بعدا بهم گفت اونوقت تو میری اونجا هرکاری هست میریزه سر تو راستم میگه

حالا موندم از این به بعد رفتم خونشون چیکار کنم و چجوری رفتار کنم بنظرتون

بابا از نبودنت خستم،از اینکه هنوز هم به این فکر میکنم که کاش همش خواب بود،از اینکه چرا نمیتونم کنار بیام.بابا همه فک میکنن من کنار اومدم با جای خالیت اما هیچکس نمیدونه که چقد یواشکی اومدم پیشت،یواشکی برات اشک ریختم يواشکی آز درد نبودت رفتم زیر سِرُم،بابا وقتی نیستی دیگه خودم و واسه کی لوس کنم؟ آز کی کمک بخوام که با جون و دل برام انجام بده دلم تنگ شده بپرم بغلت ولی آخه چجوری...مرسی خدا از اینکه هستی،ولی در و رو به مردم ما بَستی،آتئیست میشم بفهمم توام با اینا هم دستی....از این به بعد بگید روزِ میگم شبِ....از این به بعد اگه خداهم باشید من یکی آتئیستم:)                                                    تو چشام نگا کن و دستت و بذار تو دستم،غم و رو سیاه کن و دستت و بذار تو دستم،اگه ابر بارون بشه بارونِ بی امون بشه،دل و سر پناه کن و دستت و بذار تو دستم     غزلشونم♡
قراره با هم زندگی کنید؟

نه من ۳ ماهه عقدم

بابا از نبودنت خستم،از اینکه هنوز هم به این فکر میکنم که کاش همش خواب بود،از اینکه چرا نمیتونم کنار بیام.بابا همه فک میکنن من کنار اومدم با جای خالیت اما هیچکس نمیدونه که چقد یواشکی اومدم پیشت،یواشکی برات اشک ریختم يواشکی آز درد نبودت رفتم زیر سِرُم،بابا وقتی نیستی دیگه خودم و واسه کی لوس کنم؟ آز کی کمک بخوام که با جون و دل برام انجام بده دلم تنگ شده بپرم بغلت ولی آخه چجوری...مرسی خدا از اینکه هستی،ولی در و رو به مردم ما بَستی،آتئیست میشم بفهمم توام با اینا هم دستی....از این به بعد بگید روزِ میگم شبِ....از این به بعد اگه خداهم باشید من یکی آتئیستم:)                                                    تو چشام نگا کن و دستت و بذار تو دستم،غم و رو سیاه کن و دستت و بذار تو دستم،اگه ابر بارون بشه بارونِ بی امون بشه،دل و سر پناه کن و دستت و بذار تو دستم     غزلشونم♡

همون لحظه میگفتی کارایی که منم برای احترام و لطف تو خونه ی شما انجام دادم ، مادرم ازم نخواسته بود

بهونه ای باشه برات که دیگه نری خونشون . بذار یاد بگیره فقط با دعوت و در حد یه ساعت میری و برمیگردی 

کم برو و کم باش تا محترم بمونی

یه وکیل - مهندسِ فمینیستِ محیط زیستیِ آچار به دست که عاشقِ حیوانات و زندگیه #حامی_حیوانات #individualism# childfree #vegan

عزیزم از بس اونجا بودی از مهمون در رفتیآخه چرا باید طوری بری به ظرفای صبحونه و ناهار و شام هنش برسی� ...

خونه ما ۲ساعت فاصلس

همسرم زورش میاد برای چند ساعت منو ببره خونشون

میگه بیشتر باید بمونی

و زودتر برم نمیگردونه

بابا از نبودنت خستم،از اینکه هنوز هم به این فکر میکنم که کاش همش خواب بود،از اینکه چرا نمیتونم کنار بیام.بابا همه فک میکنن من کنار اومدم با جای خالیت اما هیچکس نمیدونه که چقد یواشکی اومدم پیشت،یواشکی برات اشک ریختم يواشکی آز درد نبودت رفتم زیر سِرُم،بابا وقتی نیستی دیگه خودم و واسه کی لوس کنم؟ آز کی کمک بخوام که با جون و دل برام انجام بده دلم تنگ شده بپرم بغلت ولی آخه چجوری...مرسی خدا از اینکه هستی،ولی در و رو به مردم ما بَستی،آتئیست میشم بفهمم توام با اینا هم دستی....از این به بعد بگید روزِ میگم شبِ....از این به بعد اگه خداهم باشید من یکی آتئیستم:)                                                    تو چشام نگا کن و دستت و بذار تو دستم،غم و رو سیاه کن و دستت و بذار تو دستم،اگه ابر بارون بشه بارونِ بی امون بشه،دل و سر پناه کن و دستت و بذار تو دستم     غزلشونم♡

یا علی جارو دستی دیگ چ صیغه ایه حداقل جارو برقیمیداد دستت کی اخه خونشو جارو دستی میکشه ولی در کل همه مادرشوهرا تقریبا همینن تا قبل ازدواج یکسره ب پسزشون فحش میدن بعد ازدواج پسره میشه عزیز مادر.کلا تیپیکال مادرشوهریه جدی نگیر

تیکر هدفمه حامله نیستم.تویی که داری این امضا رو میبینی...آره خود تو   یه لبخند گشاد بزن اینجوری  آفرین الاان خوشگل شدی   دیگه نشینی غصه بخوریا همه چی درست میشه...   

بنظرم همین فردا برو و کاری بهت گفت بگو مامان من عادت ندارم زیاد کار کنم و همیشه تو خونمونم‌ مامان خودم کار میکنه لطفاً به دخترتون بگین من خسته ام یکم استراحت کنم 

همون لحظه میگفتی کارایی که منم برای احترام و لطف تو خونه ی شما انجام دادم ، مادرم ازم نخواسته بودبهو ...

عزیزم منم دوست ندارم برم

چون برم حداقل یکی دو شب همسرم نگه میداره منو

چون ۲ساعت فاصلس زورش میاد برم گردو‌‌  نه خونه

از طرفی الان بهم گفته  فردا میام دنبالتوبیای خونمون

چی بگم اخه بهش

بابا از نبودنت خستم،از اینکه هنوز هم به این فکر میکنم که کاش همش خواب بود،از اینکه چرا نمیتونم کنار بیام.بابا همه فک میکنن من کنار اومدم با جای خالیت اما هیچکس نمیدونه که چقد یواشکی اومدم پیشت،یواشکی برات اشک ریختم يواشکی آز درد نبودت رفتم زیر سِرُم،بابا وقتی نیستی دیگه خودم و واسه کی لوس کنم؟ آز کی کمک بخوام که با جون و دل برام انجام بده دلم تنگ شده بپرم بغلت ولی آخه چجوری...مرسی خدا از اینکه هستی،ولی در و رو به مردم ما بَستی،آتئیست میشم بفهمم توام با اینا هم دستی....از این به بعد بگید روزِ میگم شبِ....از این به بعد اگه خداهم باشید من یکی آتئیستم:)                                                    تو چشام نگا کن و دستت و بذار تو دستم،غم و رو سیاه کن و دستت و بذار تو دستم،اگه ابر بارون بشه بارونِ بی امون بشه،دل و سر پناه کن و دستت و بذار تو دستم     غزلشونم♡
2810
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز