خودم عاشق شدم خبر مرگم..۱۹سالمه،الان پشیمونم خیلی سرد شدم از شوهرم(اصلا اینطوری هم نیست که چشمم ب کسی دیگه باشه اصلاااا اهلش نیستم)،حس میکنم باید پیش پدرمادرم باشم،بیشتر بهم خوش بگذره،اونجا تو فشارم،اصلا حوصله زندگیم رو ندارم
اصلا نمیدونم چطوری تصمیم بگیرم،گیج شدم
زود بود برای ازدواج....چرا انقد عجله داشتی؟ شرایط خونه بد بود ؟
چقدر زیاد درکت میکنم
اصلا ازدواج هرچی دیر تر بهتر
دور از جونت،اما از اونجایی که خودت عاشق شدی،باید عواقبش رو هم تحمل کنی
من نزدیک 30 سالمه
از ازدواج بیزارم. از زندگی تو خونه پدر بیشتر بیزارم
از اینکه هرکس از راه میرسه میگه
اینجا خونه پدره
ما همیشه باید اینجا باشیم. تو باید جیک نزنی
منم قبل ازدواج بچه بودم خیلی
فکرکردم برم ی زندگی‌رویایی دارم
بچه بودم وبی عقل
اما اشتباه کردم
تا بخودم اومدم دیدم خیلی دیره
افسرده شده بودم
وجداشدم
الان‌مطلقه ام‌حالم ازخودم بهم میخوره زندگیمو بادستای خودم نابودکردم تااخر عمرم دیگ هیچکس نمیاد منوبگیره
اشتباه نکن تو این گرونی و عدم تعهد باز خوبه که یکی با این شرایط سخت جامعه بگیر بوده تورو گرفته برو خداروشکر کن ناشکری نکن
منم زودازدواج کردم ولی خیلی راضیم چون اینجا حداقل مستقلم کسی نیس بگه بکن نکن
