خب چه کاریه نگیرن من خودم دارم میرم سر خونم اسفند ۱۴۰۱ که میخواستیم شام پشت عقد بدیم من نمیخواستم خونوادم تو زحمت بیفتن به شوهرم گفتم اول سختش بود بعد گف باشه ولی پدر خودم قبول نکرد و هم بردشون رستوران هم بعدش اومدن خونمون البته اینم بگم خونواده شوهرم کلا ۲۰ نفر بودن و خونواده ما ۶۰ نفر
الانم که من خونم آماده س میخوام برم شوهرم نمیتونه عروسی بگیره چون خیلی خرج خونه کرده و خونه بزرگه و جای خوب شهره و همه وسایلو دست بالا گرفتیم
فقط قراره لباس بگیریم و بریم آتلیه بعدا هم فرمالیته بگیریم
سرویسمم ۱۲۰ میلیون شد و واسه همین برا عروسی به شوهرم سخت نگرفتم
واقعا شرایط بدیه البته تو همین شرایط خیلیا خوب مهمونی میدن و جشن میگیرن دقیقا امروز دوتا از آشنا زنگ زدن بهترین تالار شهر برا جشن زایمان و عروسی دعوتمون کردن تازه ما فامیل نیستیم باهاشون ولی انگار گرونی رو اکثر مردم تاثیر نداره😅