2777
2789
عنوان

مامانایی که پسر ۴سال دارن بیاین تروخدا دارم دق میکنم

| مشاهده متن کامل بحث + 4226 بازدید | 161 پست
برات خلاصه شو میگم ۱- اول اینکه نباید انتظار داشته باشی کامل حذف بشه  ۲- باهاش صحبت کن و بهش ...

مورد دوم اشتباه محضه که خودمون رسماً به بچه القا کنیم این کار حس خوبی میده 

حالا شاید بچه از روی کنجکاوی و کشف انجام می‌داده حالا ما حس خوب رو هم بهش یاد بدیم !

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

گزینه ی دو و سه اصلا درست نیست. متأسفانه مدتها پیش من یه کلاس مشاوره میرفتم که مشابه این تجهیزات غل ...

دقیقا مورد دوم کاملا اشتباهه 

شاید بچه صرفا از روی کنجکاوی یا کشف دنبالش بوده 

حس خوب رو هم ما علنا بهش القا کنیم ؟!!!!

برای پسر من خیلی زود که بگم دوست خوب و اینا  خودم باید مواظب باشم من حتی پارک هم میبرم همجا دن ...

ترس نداره عزیزم.این چیزا عادیه.

خب همه ی ما انسانیم دیگه.

اما آفرین که هوای بچه رو داری و به امان خدا تو کوچه و...رها نمیکنی.

خدا فرزند عزیزتونو حفظ کنه.

خوب میشه.من خودم از چهار سالگی تا نوجوانی متاسفانه گاهی با وجود مراقبتهای مادرم چند باری به دلایل مختلف تجربه های جالبی برام پیش اومد به خصوص از طریق بچه های بی ادب پای ماهواره و رقص و....

حالا جالبه توی چهار سالگیم آقای همسایه یه چیزی بهم گفت و اون موقع فکر کرد من نمی‌فهمم و من یادمه یه جواب الکی بهش دادم اما خوب درست و غلط رو می‌فهمیدم و خودم دیگه پیش هر کسی نمی‌رفتم البته مهمه که ترس بچه ریخته بشه که بچه منزوی نشه و از همه فرار کنه و با ترس وارد اجتماع بشه،چون این هم آسیب می‌زند.

از اون طرف هم خودش باید یاد بگیره کاری کنه و حرفهایی بزنه که خوبه و درسته وگرنه از چیزها و جاهایی که پوست داره بره ممکنه محروم بشه و باید مراقب صحبت‌ها و رفتارش توی جمع و مهمونی و...باشه.

با تجربه های تلخی که خودم داشتم و شاید هیچ وقت برای کسی نگفتم خداروشکر چون توی خونمون مادرم به ادب و رفتار درست اهمیت می‌داد و در حد خودش واقعا زحمت کشید،ما اهل هر دوست و رفیقی نشدیم خداروشکر.

شوهرم هم گاهی خاطرات دوران قبل از ازدواجش رو می‌گفت که بعضیا تو چه خط هایی بودن ولی می‌گفت ما هم جوون بودیم،شاید اذیت می‌شدیم ولی انگار دعای پدر و مادر،تربیتشون و اینکه خدا کمک میکرد ما اصلا دور می‌شدیم از یه سری آدمها‌.

ولی دوست بودن پدر و مادر و همدردی تو سختی ها با بچه خیلی مهمه.

از خدا می‌خوام کمکمون کنه به خصوص توی این دوره زمونه واقعا دوستهای خوب و صمیمی برای بچه هامون باشیم.

مورد دوم اشتباه محضه که خودمون رسماً به بچه القا کنیم این کار حس خوبی میده  حالا شاید بچه از ر ...

متأسفانه در کلاسهای آموزشی مشاوره ی تربیت کودک جایی میرفتم می‌گفت عادیه و خانومه از مشاوره هاش می‌گفت برای پسر ده ساله،میگفت همه چیزو براش توضیح دادم که رابطه چجوریه و...فکر کنید این بچه تا دیروز تو فکر خودش و در حد شخصی با خودش درگیر بوده،حالا این آسیب که نکنه بره سراغ دختر مردم یه بحث خطرناک تر!!!

اونجا فهمیدم چقدر مهمه دقت کنیم که روانشناسی بر پایه ی تفکرات درست اخلاقی و اسلامی و با فرهنگ درست باشه نه صرف علمی که روانشناسهای غربی گفتن که گاهی خودش واقعا آسیب راست.

من ۶ ماهه بودم که از دست مامانم روی پله برقی پرت شدم ولی هیچی از این موضوع یادم نبود و همه فراموش کرده بودن اولین بار که میخواستم سوار پله برقی بشم ضربان قلبم رفت بالا حالم خراب شد ولی دلیلش رو نمیدونسنم و نتونستم سوار بشم میخوام بهت بگم توی ضمیر ناخودآگاه پسرت اون صحنه ها مونده از ذهنش باید پاک بشه

خدایا منو هیچوقت محتاج کسی نکن.
با راهنمایی دوستان تصمیم گرفتم هیچی نگم تا ببینم راه درست چیه 

استارتر عزیز  زیاد خودتو نباز ، مشکل پسرت حل میشه فقط یکمی سخته چون متاسفانه بی مسعولیتی همسرت باعث شده ذهن بچه درگیر این مسایل بشه یجایی بعدشم احتمالا چنتا بچه بی تربیت یه چیزایی یادش دادن

اما احتمال اینکه بچه کمی بیش فعال باشه هم بعید نیست یا اینکه وسواس فکری داشته باشه( البته این فقط یه احتماله)

محتاطانه عمل کن نه شتاب زده ، و بیشتر به چشم یک بیگناه که قربانی سیل فساد رسانه ای شده بهش نگاه کن تا بتونی مشکلشو حل کنی.

اینچیزارو سعی کن در غالب قصه و بطور غیر مستقیم تذکر بدی بهش که خودش خودشو کنترل کنه 

فقط اینو میدونم خیلی خستم دارم له میشم  حسرت میخورم بقیه بچهارو میبینم سرگرم دنیای بچگیشونن

عزمزمه غصه نخور  دعواش نکن.   منم دخترم کوچیک بود رفت پیش دختر همسایه که بزرگتر بود  بازی کن بعد که اومد دیدم با ماژیک میخواد فرو کن اونجاش بعد گفتم اینکار خیلی بد اگه تکرار کنی به بابات میگم با حالت ناراحتی گفتم و دیگه اصلا نزاشتم بره پیش اون بچه.  و خدا رو شکر دیگه تا الان که ۱۶ سالش مشکلی پیش نیومده.   شما هم سعی کن دیگه تنهاش نزاری.  و بهش مستقیم بگو اونجا جای خصوصیت نباید بزاری کسی ببینه هر کی خواست ببین فرار کن جیغ بزن بیا بهم بگو چون اون آدم آدم بدیه  و اگه مراقب نباشی مریض میشی میمیری.   دیگه در همین حد بگو تا هم فراموش کن.  هم یاد بگیره از خودش مواظبت کن

سلام کاربرsedajan خیلی دنبالتون میگردم ولی پیداتون نمیکنم لطفا اگه با کاربری جدید اومدید خواهشا پیام بدید 
برات خلاصه شو میگم ۱- اول اینکه نباید انتظار داشته باشی کامل حذف بشه  ۲- باهاش صحبت کن و بهش ...

آدم این چیزا رو از ی مادر میشنوه بیشتر شوکه میشه تا رفتارهای ی بچه 

اخه یعنی چی میتونی تو رختخواب انجام بدی؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!

راهکار به بچه میدید؟

تو رو خدا چرت و پرتای این کانالها ی روانشناسی زرد رو اینجا منتشر نکنید

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز