مثلا من خیلی آدم غدی بودم ، مادرم تابستون پنج سالگیم ازم پرسید دوست داری چه کاری رو امتحان کنی من گفتم کتاب خوندن
میبردم کتابخونه مرکزی عضوم کرد توی کلاسای کتابخوانیش شرکت میکردم عروسک گردانی و قصه نویسی و مسابقه نقاشی و همه چی رو امتحان کردم
وقتی رفتم کلاس اول، اولا میتونستم بهتر با معلمم و همکلاسی هام صحبت کنم و خواسته ام رو بگم چون توی اجتماع حضور پیدا کرده بودم ، دوما یک موضوعی بود که من توش تبحر داشتم و میتونستم درباره اش با بچه ها صحبت کنم و ابراز فضل کنم و اینطوری بهتر دوست پیدا میکردم !
حالا برای من توی کتابخونه این شرایط محقق شده ، شاید پسر شما به فلوت زدن علاقه پیدا کنه، یا ورزش های رزمی، حتی سفر کردن!