پدرومادر ب شدت لجباز و زبون نفهمی دارم ک هرکدوم راه خودشونو میرن و حرف خودشونو میزنن، بارها جلوی ما ب همدیگ بی احترامی کردن و این کاملا طبیعی شده بینمون، دیگ هیچ حرمتی نیس، هیچ محبتی، حرف خوبی هیچییییی
از بچگی بااین صحنه ها بزرگ شدم، از صب ک بیدار میشم بحثاشون شروع میشه تا اخر شب عین دوتا حیوون بهم میچسبن....حالم از صداشون بهم میخوره
از گریه های مامانم ، لجبازیاش، سرخود بودنش، مردونه رفتار کردناش، قلدر بودنش،زبون نفهم و کله شق بودنش، حرف حرف خودشه ب هرقیمتی حتی ب قیمت بی احترامی ب بقیه . حالم بهم میخوره....هیچ حس خوبی ب مامانم ندارم هیچی
انگار زن بودنو یاد نداره، من ک ی دخترم نمیتونم تحملش کنم چ برسه ب ی مرد....افسردگی گرفتم تو خونه🥲🥲