خستم ماه های اول هستم هی میگه بریم خونه فلانی داداشم ابجیم و مامانم و... انگار نمیتونه تو خونه خودش بشینه فعلا کسی نمیدونه باردارم میدونه یکم میشینم کمر درد میگیرم ولی بازم با مامان و ابجیش برنامه میریزه خونه کسی بریم یا بیرون شهر بریم
حالا خونه داداششم چقدر پله داره بری اونجا کلی هم باید ظرف بشوری
من بچه مو فقط و فقط سالم از خدا میخوام
دعا میکنم کاش زودی تو شکمم بزرگ شه خیالم راحت بشه
دیگه به بچه دار شدن فکر نمیکنم