جآنا سخن از زبان ما می گویی...
پای صحبت و تجربه و دردل اومد میون منم بگم...
شاید برای دوستانی که تازه زندگی شون و شروع کردن تلنگری بشه...
من از ده سال پیش که عروسی کردیم تا همین پارسال تو شهر خودم بودیم، از اول عروسی هرررررررسال عید که میشد بجز خواهر و برادر و خانوادم، عموهام هم مهمون میکردم، حداقل دو مدل غذا میذاشتم، سالاد جدا، دسر جدا ، نوشیدنی، سبزی، خلاصه سرتون و درد نیارم سنگ تموم میذاشتم، بجز عید این جریان برای ماه رمضون هم تکرار میشد...
باز اگر کسی عروس میشد پیشقدم میشدم برا پاگشا کردن شون، در صورتی که برا من کسی از این کارا نمیکرد، من با خودم میگفتم تازه عروسه، گناه داره...
هرررررررررچیزی همسرم میخرید چون خونه مامانم هم نزدیک ما بود سهم اونا هم میذاشتم، از گوشت و مرغ بگیر تا ماهی و میگو ، شوینده، هممممممه چی ، انگار که خودمو مدیون خانوادم و عموهام و فامیلام بدونم،چون دانشگاه فرهنگیان بودم از هجده سالگی دستم تو جیب خودم بوده
اونوقت در سال یک بار که ما اتفاقی گذرمون میفتاد شهر محل زندگی عموهام، خانوماشون ی غذای بی کیفیت، بدون هیچ دسری، بدون هیچی، میذاشتن جلومون، در حدی که شوهر من باوجودیکه آدم آروم و کم حرفی هست صداش دراومد، گفت دیگه اجازه نداری برا زن عموهات هزینه کنی، من انقد نادون و ساده بودم میگفتم زناشون بد هستن، بخاطر عموهام هزینه کنم، خب همون عمو مگه نمیبینه تو چقد هزینه میکنی، اصلا زنش بد عالم، مگه تو در سال چندبار میری خونه ش، از بیرون هم که میخرید میتونست ی چیز آبرومند بذاره جلوت که شرمنده شوهرت نشی
خلاصه تمام این ده سال رو با بی تدبیری گذروندم، تا همین یکی دو ماه پیش که با این تاپیک آشنا شدم کلا سبک زندگیم تغییر کرده
یک مدت قبل، دو هفته دقیق خانواده م مهمونم بودن، فیکس دو هفته تمام تو خونه م بودن، ولی اینبار مدیریت کردم، نذاشتم چیزی حروم بشه، روز اول و دوم و سوم میوه خوب خریدم، غذا مجلسی و عالی، با سالاد، نوشیدنی، ولی از روز چهارم رسیدگی هام رو کمتر کردم، مایع دستشویی تموم شد شامپو بدن (بعضی چیزارو همسرم از شرکت بهش میدن که من همونا هم با بی تدبیری رد میکردم به این و اون میدادم) بجا مایع دستشویی اون شامپو رو ریختم، شوینده های سرویس بهداشتی بخاطر تعداد زیاد تموم شد از همون تایدها گذاشتم. خمیردندان خارجی رو گذاشتم تو اتاق برا مصرف خودم، خمیردندون و شامپوهای شرکت رو که البته کیفیت شون هم خوبه ها ولی من با ندونم کاری همه رو میبخشیدم قبلا، الان اونا رو گذاشتم برا مهمون
میوه رو به تعداد تو ظرف میچیدم میذاشتم سر میز برخلاف قبلا که ظرف میوه رو پرررررررر میکردم
برنج طبق پیمانه به اندازه میذاشتم که اضاف نیاد حروم نشه
زعفرون رو من مثقال مثقال قبلا میخریدم، چنان میریختم تو ظرف که انگار از تو کوچه پیدا کردم ولی این مدت فقط مواقع ضروری اونم در حد نیاز دم میکردم قبلا همیشه انقد تو قوری میموند که خراب میشد میریختم بیرون
موقع ناهار و شام یا سالاد میذاشتم یا سبزی یا زیتون یا ترشی کلا هرچی میذاشتم فقط یک مدل اونم به اندازه
قبلا همیشه مرغ و گوشت رو تنها میذاشتم، هیچی نمیریختم پاش، ولی این مدت مدیریت میکردم که نیاز به خرید مجدد پیدا نکنم
ببخشید سرتون و درد آوردم نتیجه اینکه بخاطر هیچکس خودتون و اذیت نکنید، احترام خوبه، مهمون داری خوبه، ولی در حد اعتدال، در حد نرمال، هیچ چیزی زیادی و افراطی خوب نیست، حتی محبت
خوبی که از حد بگذرد نادان خیال بد کند ، طوری شده بود که برادرم میومد خونه م، انگار اومده بود هتل، لم میداد رو مبل، اینترنت رایگان، خدمات شبانه روزی رایگان، تهش هم عین طلبکارا رفتار میکرد، ولی الان همه متوجه شدن که این سحر دیگه اون سحر قبل نیست....