خوب کاری کردی عزیزم ❤️ به نظر من باید یه تفاوت هایی باشه بین وقتهایی که خبر میدن و میان ...
یه همسایه داشتم ...میگفت اوایل ازدواجم تند تند برام مهمون یه هویی میومد
میگفت به همسرم میگفتم چرا خواهرت یه هویی میاد
چرا مادرت یه هویی میاد خونه ام
چرا فلانی یه هویی میاد
میگفت همسرم میگفت من چی بگم بهشون ...بگم نیایین
میگفت گفتم پس از این به بعد خوب میدونم چیکار کنم تو که روت نمیشه 👌
میگفت هر دفعه که مهمون یه هویی اومد ...آوردم تخم مرغ جلوش گذاشتم 👌
در حالیکه هم فریزرم پر بود هم یخچالم 👌
میگفت تخم مرغ رو میذاشتم جلوشون میگفتم ببخشید اگه خبر میدادین خوب ازتون پذیرایی میکردم شرمنده اتون شدم 👌
باز بعد ظهر واسه میوه ...میگفتم ببخشید ما هم همین دیشب رسیدیم خونه ...شهرستان بودیم
خرید نکردیم ...میوه نداریم ...کاش قبل اومدنتون خبر می دادین شرمنده اتون نمیشدیم 👌
میگفت انقدرررر تخم مرغ گذاشتم جلوشون ...غذای خیلی ساده گذاشتم که دیگه تو چند بار دستشون اومد همه چی
یه وقتهایی باید اینطوری حرف بندازه آدم تا طرف مقابل حرف رو برداره
من خودم جاری ام قبلا اینطوری بود ...یه هویی می دیدی سر سفره زنگ در رو زد 🙁...که برام خیلی ناخوشایند بود
شاید من داشتم تخم مرغ میخوردم ..
.نمیخواستم کسی بدونه 😂
...میدی مثلا بعد ظهر خوابیدم ..بدون زنگ و تماس میومد 🙁
.در و هم باز نمیکردی ...به پنجره اونقدر سنگ می زد تا ما باز کنیم در رو 🤦
و هی تکرار میشد این کار اکثرا خیلی تایم های بد موقع ....میومد ....هر هفته کم کم سه چهار بار میومد 👌نزدیک بودیم
من پنج شش سال کشید اینو عادتش بدم که بابا زنگ بزن
بابا عصر عصر اینترنت 👌به گوشی چی اومده آخه ... الحمدالله الان تو خانواده هر یک از اعضای خانواده تو دستش یه گوشی داره 👌
خبر بده شاید اصلا من همون چای تلخ رو هم نداشته باشم که بذارم جلوت
🙁
چون خجالت میکشیدم هم مستقیم بگم که زنک بزن بیا
اومدم هر دفعه که خودم میخواستم برم ( هر سه ماه یه بار هم خودم به زور میرفتم )
زنگ زدم گفتم عزیزم هستی خونه میخواستیم بیاییم 👌
مثلا میگفت آره کجا رو داریم بریم
میگفتم اشکال نداره...گفتن امون خوب شاید بخوای دستی به خونت بکشی 👌
شاید وسیله لازم باشی برای خونه بری بگیری 👌
شاید مهمون داری چرا مزاحمتون بشم 👌
اونقدرررر تکرار کردم این حرفها رو موقع رفتن
که الان خوب شده ...نود و نه درصد درست شده 🙁
اون روز مثلا من اونور کار داشتم ...جایی که من میخواستم برم با خونه ی جاری ام اینا ...دو سه دقیقه بیشتر فاصله نبود
ولی ..دیگه نمیگم که همین جام یه سر بزنم یه هویی 👌
دیگه نمیگم بذار منم تلافی کنم 👌
اول زنک زدم گفتم عزیزم هستی ...اومده بودم اینور بیام یه ساعت بشینیم ❤️
گفت آره هستم خوشحال میشم بیا ❤️
گفتم تا یه ساعت میام
در حالیکه دو دقیقه ای فاصله داشتم
رفتم یه چرخ زدم که به راحتی بدون استرس کاراشو بکن تا برم
به خاطر همون میگم که عزیزم طرف مقابل باید خودش درک و شعور داشته باشه ❤️
نداشته باشه هم بلانسبت باید ....حرف بندازی بهش