من سال 97 ازدواج کردم بدون هیچ حمایت مالی خانواده ها و دقیقااا از صفرررررشروع کردیم همسرم اون زمان حدودا 10 تومن داشت که وقتی رفتیم خرید عقد لباس خیلی کم گرفتم حدود 1 تومن که البته اونم ب اصرار مادرشوهر بود وگرنه لباس داشتم و بقیشو طلا گرفتم چون با همسرم در ارتباط بودیم از شرایطش خبر داشتم
همون موقع دوتا قرعه کشی خونگی شرکت کردیم یکیش 10 تومن ک ی مقدار گذاشتیم روش و ی ماشین مدل پایین ولی تمیز گرفتیم
اول زندگی چون حقوق همسرم کم بود و همش میرفت برا قرعه کشیا مجبور شدم برم با مادرشوهر زندگی کنم که بماند چقد اذیت شدم همون موقع همسرم یاخانوادم پولی بهم میدادن یا عیدی کادویی چیزی پس اندازش میکردم و ی تیکه طلا میخریدم
خانواده همسرم ی زمین کوچیک داشتن که شهرداری توقیفش کرده بود و جز اموال خودش ثبت شده بود همسرم اینقد اومد و رفت تا درستش کرد و قرار شد دوطبقه با برادر همسرم بسازیم
منم دیگ جدا شدم و رفتم خونه اجاره ای اونجا تا پولی دستمون میومد یا میدادیم طلا یا ی وسیله برای کار همسرم اسکلت خونه رو با وام ازدواجیمون درس کردیم و من اونجا طلاهامو فروختم و دیوارهاشو گرفتیم و سرامیک اینا خریدیم
باز کار خونه متوقف شد چون نه پولی داشتیم ن برادر همسرم خونشو میساخت که ما بتونیم تعمیرات داخلشو انجام بدیم حدود 1 و نیم سال من باز طلا خریدم و حدودا 12 گرم طلا جم کردم با شرایط مالی سخت البته چون هدفم خونه بود
همونموقع اینقد رفتیم و اومدیم ک وام مسکنمون درس شد همسرم حدود 1 سال بیکار شد دنبال وام
البته من خودم کار میکردم خیلی روزای سختی بود اما واممون جور شد و تعمیرات داخلشو انجام دادیم آخراش دیگ پولمون کم اومد باز طلاهایی ک جمع کرده بودم ب دادمون رسید و خونه تکمیل شد چن ماهی میشه اومدم خونه خودم ب حدی قرض داشتیم ک خانوادم بجای من میترسیدن اما هرچقد منو همسرم کار میکردیم ی مقدار کوچیک میذاشتیم کنار برا خورد وخوراک بقیشو میدادیم جای قرض الان قرضامونم خداروشکر چیزی نمونده
من خیلی برای خونه سختی کشیدم دوتا وام رو به سختییییی گرفتم اما الان ک دراز کشیدم رو مبل میگم خدایاشکرت می ارزید اینم بگم من حتی جهاز کامل هم نداشتم چون تو ی اتاق از خونه مادرشوهرم بودم و وسایلو بزور چپونده بودم توش اونارو هم خرد خرد گرفتم همین الانم تخت خواب و پرده اتاق و کمد دیواری ندارم