ما همه باهم رفیقیم

ممنونم عزیزم 

راستش رو بخواهی هر سال که بزرگ‌تر میشه دل نگراننر میشم 

از چند جهت ،یکیش اینکه داره بزرگ میشه و یک روزی ازدواج میکنه ،من آدم وابسته ای هستم ،دوتا عروس هلندی داشتیم دادیم به دوست حامد چون ریخت و پاش زیاد داشتن من تا چند روز غم اونا رو داشتم درحالی که اصلا دوششون نداشتم 

از اون طرف گاهی حس میکنم مادر خوبی نیستم به خصوص خیلی گاهی عصبی میشم و سرزنش گر میشم مثلا دوست بدون غلط باشه وقتی غلط دارمبشه هر چقدر هم قبلش یه خودم میگم که لبخند برن بگو اشکال نداره اما باز سرزنشش میکنم که این چی بود به این راحتی غلط نوشتی 

الهی کاوه عزیزم وااای چه قدر بامزه هست چقدر دوسش دارم با اینکه ندیدمش از نزدیک اونقدر که کاوه و کیان رو دوست دارم بچه ها ی فامیل و اشناهامون رو دوس ندارم 

اره حتما عکس بزاریم

حق داری بچه خیلی عزیزه،مادر خوب نبودن رو اکثرمادرا این حس رو دارن ومنم همش فکر میکنم عصبی هستم وسخت گیر... بقیه رو که نگاه میکنم خیلی بیخیال هستن نمونش اصلا نمیتونم مثل خواهرشوهروجاریم باشم خیلی ریلکس هستن من همش میگم کیان اگه مثل پسر جاریم بود من چقدعصبی ترررررمیشدم نمونه کارایی که کرد:خرید چاقو....درس تعطیل....دوربینی که شوهرعمش نصب کرده بود رو دزدید برد به یکی دیگه داد...رو دوربین مشما کشید....پمپ آپ رو قطع کرد....کنتور ساختمون بغلی رو قطع کرد....اما جاریم ریلکس حتی یه داد هم نمیزنه اونوقت من سریع واکنش نشون میدم برا همین منم مثل تو این حس رو دارم تنهانیستی.

لطف داری عزیزم منم ندیده واقعا دوستت دارم♥️♥️♥️♥️🫂🫂🫂

😮😮این بچه چند سالشه این همه شیطنت که نمیشه گفت خطاکاری میکنه 

الان تو‌این سن اینه جوون و‌نوجوون شه چی مسشه

پس تنها نیستم من فک‌میکردم من این حسو دارم 

الان دوم راهنمایی هست این کارایی که گفتم تو این یه سال انجام داد یه ثانیه نمیذارم باکیان باشه شب تولدش بردتش تو بالکن درمورد جن حرف زد کیان ترسید نشست رو مبل قبل اون داشت میرقصیدبچم خواهرشوهرم گفت بهم.جاریم هیچی نمیگه من اینا رو میبینم همش عذاب وجدان دارم سرکیان میگم سخت میگیرم بهش دلم پاره میشه موقع خواب🥺

سلام دوستای گل♥️گفتم بیام یکم درو‌پنجره روبازکنم هوای تازه بیاد😁

صبح کیان رو همسرم برد کلاس قرآن...چرتکه هم اسمشو نوشتیم هنوز کلاساش شروع نشده خودش اصرارداشت که بره...

هی میگه خودم تنها برم مدرسه خودم تنها برم کلاس🥴امروز چنددیقه دیررسیدم خودش ول کرد از کلاس راه افتاد که بیاد یکی از مادرا دنبالش دویید ونذاشت تنها بره میگفت مغازه ی بابام همین نزدیک خونمون همین نزدیک من خودم بلدم🥲بااینکه براش توضیح دادم همیشه...

اومدم خونه ونهارآماده کردم وبعدرفتیم از کاوه عکس یه سالگی انداختیم آماده بشه اینجا میذارم عکسشو. الانم سرم داره میترکه دلم میخواد یه جارو داشتم میرفتم کمی استراحت میکردم روحیم عوض میشد پدرومادر کنارتونن وخوبن هر لحظه خداروشکر کنین ♥️♥️♥️

بچه ها کجایین🥺🥺🥺🥺🥺همه رفتن کسی دور وبرم نیست چنان بی کس شدم در باورم نیست درست خوندم؟😁😁😁😁 هی خداااااا حنااااااااا تو کجاییی ساراااااا تو کجاییی شما دوتا که حدااقل میومدین🥺دلم تنگ شد.

سلام پاییز جان

بخدا نمیدونی چقدر سرم شلوغه سرکار

از صبح میرم وقت نمیشه دست به گوشی بزنم

ببخشید تروخدا کم میام

غروبا هم مشغول آشپزی و کارای خونه میشم

چند روز پیش هم مهمان داشتم 

دیگه کلا درگیر بودمو هستم…

شهر ما هوا عالی شده اما خب من بدلیل مشغله ی کاری اصلا وقت ندارم برم بیرون مگر برای خرید مایحتاج منزل

تنها لطفی که به خودم میکنم پادکست گوش میدم 

گاهی چند شب یکبار فیلم میبینم با همسرم

راستی فیلم کیک محبوب من بالاخره اومد و من دیدمش

بسی لذت بردم 

سانسور نشده بوده بود و توی ایران هم قوانین رعایت نشده بود 

اما واقعیت بود 

 شیرین و ناراحت کننده…

حتما بدون بچه هاتون ببنید 

سلام دورت بگردم الهی سرشلوغیامون به خوشی باشه من وفا دار به سایتم و مامن امن من هست🥺الهی سفرت پر برکت باشه همیشه‌.خیلی دوس داشتم این فیلم رو بیینم که چیه...مرسی که گفتی.♥️

سارا نگرانتم تو محال بود نیایی

ای وااای

چه پیام غم انگیزی

میدونم گفتن این جملات که عمر دست خداست و … کلیشه ای شده و زیاد اینروزا اطراف شما شنیده میشه

نمیدونم باید چی بگمممم

یک لحظه تصور کردم که این خبر. برای خواهر همسرم اگر بود قطعا حال روحی همسرم که هیچ خودمم به هم میریخت با اینکه ۸۰ درصد مشکلات خانواده همسرم از جانب او به من وارد شده

عزیزممممم

تو خودت استادی 

تنها کاری که میشه کرد این هست که از همسرت بخوای ببینی دوست داره چه کارهایی برای خواهرش انجام بده و کمکش کنی انجام بده

بنظرم با اینکه سخته بدونیم آدما کی میمیرن اما این یه شانسه برای قدر دونستن لحظات باقی مونده

مرگ های یهویی خیلی آسیب زننده ترن

آدم گاهی به آخرین حرف به آخرین خنده به آخرین ها فکر میکنه ودلش جبران میخواد یا حتی گاهی ما بعضی کارا رو موکول میکنیم به بعد  اما نمیشه انجام داد چون دیر شده…

از خدا شفا برای خواهر همسرت و آرامش برای دل همسرت و شماها میخوام ♥️🤲🏻

قربونت برم 

بخدا دیروز توی مغازه سرم گیج رفت و نزدیک بود بیفتم

خیلی فشار کاریم زیاده

ولی خب چه میشه کرد

مرسی دوست قشنگم

حق داری خصوصا که غریبی و تنها

پاییز جان یه پیشنهاد دارم اگر بتونی کاوخ رو مهد بزاری هم تایم کیان 

و خودت بری ورزش خیلی روحیه ت خوب میشه

تو همش خونه ای و داری کارهای روتین انجام میدی بخاطر همین گاهی خسته میشی و از نظر روحی کم میاری

سلام افسانه جان چطوری 

گروه رو گم کرده بودم 😂رفتم تو زنگوله فک کنم بیست صفحه ای عقب رفتم تا پیدا کردم

قربون کیان دوست دارهذمستقل بار بیاد نمیدونم چرا بچگی کیان منو یاد بچگی دکتر قریب تو سریالش انداخت که باهوش بود از مدرسه خودش به خونه شون رفته بود اما تهران الان بسیار شلوغه و خطرناک 

منم این روزا مشغولم این هفته زیاد سایت نبودم امتحانات ماهانه لیا بود تا امروز امتحان داشتن 

خودمم کتاب میخونم 

کتاب با هرکس چگونه حرف بزتیم زو تموم کردم 

کتاب هفت گام اجرایی برای تربیت شوهر کتاب جالبی بود و برای اولین نکته برداری کردم 

الانم کتاب خدا باز هم هست و کتاب چرا تا به حال کسی این ها رو به من نگفته بود رو دارم میخونم 

منم این روزا دوس دارم بخوابم استراحت کنم روحم خسته جسمم خسته اما نباید این جملات رو بیان کنم بر اساس کتاب خدا باز هم هست باید مواظب بیانمون باشیم افکار ممکنه سراغتون بیاد اما افکار منفی رو نباید به زبون بیاریم این بیان میشه ایندمون

سلام حنا حان 

ممنون بابت معرفی فیلم 

کمی به خودت استراحت بده زیادی فشار کاری روت هست

نمیدونم‌چرا انقد سخت مرخصی میدن خب بابا طرف باید یه استراحتی بکنه .الهی🥺خدابهت سلامتی بده الهی.هروقت تونستی بیا وپست بذار دلم واقعا تنگ میشه 🫂

هی میگم خدااااا سارا کجاست الانم که فصل مدرسه هست ومسافرت نیست کجا رفته خبری ازش نیست.‌...فدات شم الهی که پسرم عاقبت بخیر بشه ونگاه زیبای تو بهش به حقیقت بپیونده😍🤲 خداکنه همینطور خوب پیش بره دیروز عمش رفت دنبالش مدرسه وگفت بیابریم آتنا روبرسونیم مدرسه میگه نه من باید برم خونه درس دارم🤣🤣🤣🤣🤣نرفت باعمش واومد خونه ولی خب یکم یکدنده هست وفقط به حرف من وباباش گوش میده. امروز اولین املای دفتریشون بوده براش نامه نوشتم گذاشتم صحفه اول دفتراملاش😍امروز رفتیم براش لباس خونگی خریدیم و ست ورزشی گرمکن  هم خرید برا مدرسه اش فردا ورزش دارن انقد ذوووووق داره از ذوق لباس ورزشیش رو بوس کرد خوابید🤣🤣🤣🤣

به به چه کتابایی خوندی😍😍😍😍من که اصلا کتاب نخوندم  با کاوه نمیشه ذهنمم آزاد نیست...منم هم فکری خستم هم جسمی....گفته بودم که پارسال دخترخواهرشوهرم به داداشم زنگ زدوپیام میدادواینا داداشم گفت زنگ نزن واینا....نگوووواینا دل بستن و ول کن نیستن خواهرشوهرساده وسبک وبی سیاست من دیشب بهم پیام داد انقد اعصابم خوردشد خب من چیکارکنم دخترت خودش بهش زنگ زد وخودش دل بست وحالش الان بده....بااینکه هزار بار گفتم داداشم قراره ازدواج کنه که متوجه بشن بازم دیشب زرتی برداشت پیام دادبهم خیلی ناراحت شدم از دستش.

سارا دلت پاکه دعا کن گره های مالیم باز شه ازینجا برم روزام بد نمیگذره ها حتی بودنشون رو حس نمیکنم کاری بهم دیگه نداریم حتی یه سری محاسن هم داره ولی واقعا دلم میخواد برم ازینجا.