بچه دوم🥴

بچه دومه اوردن برای من خیلی سخت بود، بچه اولم اروم بود همه جا راحت می رفتم اصلا اذیت نشدم ولی امان از دومی از روزی که دنیا اومده تا الان که دو ساله و نیمه است هر اذیت و زحمتی که یه بچه می تونه داشته باشه رو داره، به خودم شدیدا وابسته است حتی پیش باباش هم نمی ایسته، یه دسشویی یا حمام نمی تونم راحت برم پشت در در حال جیغ زدن میشه

۲۴ ساعته به من می چسبه می بینی دارم ظرف می شورم این از پام اویزونه داره گریه می کنه یا اشپزی می کنم چسبیده بهم داره گریه می کنه خلاصه بچه با بچه خیلی فرق می کنه فکر نکن چون بچه اولیت اروم بوده و مادرت هم کمک بوده راحت بودی بچه بهانه گیر خیلی سخته بزرگ کردنش

منم خواهر ندارم و ذوق دارم که دخترم میاد 

دختر داشتن واقعا از واجباته😍

ولی برا اولی نشد😂

نه آزمایش نداد

برا دومی گفتیم حتما میریم ivf

چون فعلا دوتا بچه میخوایم و نمیشه ریسک کنیم

البته اگه اولی پسر بود بازم برا دومی میرفتیم ivf

همسرم میگه نه میتونم از دختر بگذرم نه پسر

جفتمون جور بشه خوبه

اگه دیدیم در آینده توان بچه ی سوم رو داریم اونو دلبخواهی میاریم😂

ولی نمیشه ریسک کرد

خدا به هر کس که بخواد دختر میده و به هر کس که بخواد پسر

خواستم بگم من خیلی چیزارو رعایت کردم و دخمل گلی شد.

یه فامیلامون با کلی رعایت تغذیه و iui و بقیه چیزا دختر سومش رو هم آورد😁

ایشالا که خدا یه گل پسرم سالم و صالح بده بهتون و جفتتون جور بشه

آخی چقدر درکت میکنم 😑

مهمونیا نگفتی فقط 

از هرچی تفریحه زده شدم

خدا بهمون صبر بده 😆

من مهمونی و عروسی نمی رم چون عملا از دماغ من که درمیاد هیچ باید فامیل بیجاره هم اعصاب خوردی بکشن ،

فقط هفته ای یکبار برای استراحت می رم خونه مامانم

عزیزم اول باید دیدت رو به زندگی درست کنی ! تربیت بچه وقت تلف کردن نیست اتفاقا اگر بتونیم بچه های خوب و سالم و صالح تربیت کنیم داریم بزرگترین کاری که هرکسی میتونه تو زندگیش انجام میده رو انجام میدیم ! من دوتا دارم الحمدللله با وجود دومی تونستم به کارها و امورات مورد علاقم کلاسایی که دوست دارم ،مهمونی ها و گردش و تفریح و همه چیم میرسم درسته کمی محدودتر ولی با برنامه ریزی میتونم انجامشون بدم

عزیزم ان شالله هر تصمیمی که میگیری جزو بهترین تصمیمات زندگیت باشه ،اما شک ندارم اگر از نظر مالی مشکل نداشته باشی از آوردنوبچه دوم هیچ وقت پشیمون نمیشی 

الحمدلله ، ان شالله خدا به رزق و روزیتون خیر و برکت بده عزیزم

خدا حفظشون کنه هم خندم گرفت هم گریم 

راستش منم ۱۸سالگی بچه اولم به دنیا اومد نه خودم بچه داری بلد بودم نه کسی و داشتم بهم یاد بده همه تو شهرستان بودن من تهران پسرم به باباش وابسته بود باباش تا از در میرفت بیرون تا بیاد خونه پسرم گریه میکرد الان هم دخترم ده ماهشه وابسته خودمه تا بلند میشم گریه میکنه جرات ندارم به قول شما یه دستشویی برم تا بیام بیرون دخترم جیغ میزنه همیشه خدا خونم ریخت و پاشه نمیذاره از جام بلند شم موندم از الان تا کی اینجوریه