2777
2789

 زوجهایی که به تازگی ازدواج کرده و تشکیل خانواده داده اند سعی می کنند برای همسران خود جذاب بوده و زندگی مشترک را از حالت یکنواختی خارج کنند. به همین منظور با اجرای برنامه های خاصی، زندگی مشترک را پر از خاطره و هیجان می کنند. آیا شما تا کنون همسر خود را هیجان زده کرده اید. خاطره آن روز را با سایر دوستان به اشتراک بگذارید

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 


راستشو بخوای نه اون یادشه نه من کی سوپرایزش کردم ولی الان که از خودش پرسیدم بهم گفت تو زمان دوستی که 5 سال پیش بود براش زیر پوش خریده بودم از پنجره خونهمون پرت کردم پایین اونم پیش دوستاش یه عشقی کرد.خودم فکر میکردم تو این 2سال زندگی خیلی سوپرایزش کردم ولی یادم نیست.البته بودن من براش تو زندگی یه سوپرایز همیشگیه
راستشو بخوای نه اون یادشه نه من کی سوپرایزش کردم ولی الان که از خودش پرسیدم بهم گفت تو زمان دوستی که 5 سال پیش بود براش زیر پوش خریده بودم از پنجره خونهمون پرت کردم پایین اونم پیش دوستاش یه عشقی کرد.خودم فکر میکردم تو این 2سال زندگی خیلی سوپرایزش کردم ولی یادم نیست.البته بودن من براش تو زندگی یه سوپرایز همیشگیه

ای جووووونم ب سورپرایز همیشگست خخخ
صدا میکنم ” تو ” را! این ” جانی ” که میگویی، جانم را میگیرد! نزن این حرف ها را! دل من جنبه ندارد...
2805
منم اولین بار فکر کنم با جشتن تولدی ک واسش گرفتم سورپرایزش کردم..خانوادشم دعوت کردم ی جشن حسابی و ی کادوی حسابی...خیلی خوشحال بود اونشب.... اما منتظر سورپرایزهای بیشتر من باشید..تازه اولشه
صدا میکنم ” تو ” را! این ” جانی ” که میگویی، جانم را میگیرد! نزن این حرف ها را! دل من جنبه ندارد...
من اونقدر سورپرایزش کردم که دیگه حسابش از دستم در رفتهههههه...
دوستای مهربونم پس از استقبال بی نظیرتون از زندگی نامه خودم، این بار با یک زندگی نامه جذاب دیگه برمی گردم ... منتظرم باشید .. فقط به عشق شما و لطف بی حدتون ... ♡♡عاشقانه دوستتان دارم♡♡ http://mob.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=1270309
اولین سورپرایز من بر می گرده به زمان عقدمون. با همسرم دعوامون شده بود. چند روزی نه من به اون زنگ زدم نه اون به من. نزدیک به روزهای تولدش بود. با یکی از صمیمی ترین دوستش تماس گرفتم گفتم می هوام برای همسرم تولد بگیرم اما خودش نباید بفهمه. شما فلان روز به همسرم بگید بیاد کافی شاپ دور هم باشیم. بعد من هم یکدفعه میام و کیک میاریم. خلاصه روز موعود دوست همسرم با من تماس گرفت و گفت ما همه الان داخل کافی شاپ هستیم. من هم به همراه چند تا از دوستای صمیمی خودم با کیک و کادو وارد کافه شدیم. واااای که قیافیه همسرم دیدن داشت از تعجب دهنش باز مونده بود. فقط ایستاده بود و هاج و واج داشت من رو تماشا میکرد. خلاصه روز خوبی بود همون روز هم با هم آشتی کردیم و دیگه از اون روز سعی کردیم همدیگر رو بیشتر درک کنیم
سورپرایز شماره یک ← در دوران قبل از ازدواج درست روز تولدش ازش خواستم که ببینمش .. اینم بگم که اون روز خیلی از من دلخور بود .. بعد بهش گفتم دوستم با نامزدش رفته کافی شاپ ولی کیفش رو تو خوابگاه جا گذاشته و از من خواسته براش ببرم .... همسرم اصلا فکرشو نمی کرد .. وقتی وارد کافه شدیم گفتم ما که تا اونجا اومدیم تو بنشین تا من برم یه چیزی سفارش بدم . به دوستم اشاره کردم و اونم شروع کرد به فیلم برداری و بعد رفتم سمت صندوق و با کیک و شمع برگشتم .. خیلی شوکه و خوشحال شد .. کادو هم بهش یه حلقه دادم که از اون روز تا الان که پنج سال می گذره هنوز دستشه ... و البته هنوزم وقتی اون فیلم رو می بینیم لذت می برم چون لحظه ای که حلقه رو دید جشماش برق قشنگی زد و این بود یکی از بهترین روزهای ما ...
دوستای مهربونم پس از استقبال بی نظیرتون از زندگی نامه خودم، این بار با یک زندگی نامه جذاب دیگه برمی گردم ... منتظرم باشید .. فقط به عشق شما و لطف بی حدتون ... ♡♡عاشقانه دوستتان دارم♡♡ http://mob.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=1270309
اولین سورپرایز من بر می گرده به زمان عقدمون. با همسرم دعوامون شده بود. چند روزی نه من به اون زنگ زدم نه اون به من. نزدیک به روزهای تولدش بود. با یکی از صمیمی ترین دوستش تماس گرفتم گفتم می هوام برای همسرم تولد بگیرم اما خودش نباید بفهمه. شما فلان روز به همسرم بگید بیاد کافی شاپ دور هم باشیم. بعد من هم یکدفعه میام و کیک میاریم. خلاصه روز موعود دوست همسرم با من تماس گرفت و گفت ما همه الان داخل کافی شاپ هستیم. من هم به همراه چند تا از دوستای صمیمی خودم با کیک و کادو وارد کافه شدیم. واااای که قیافیه همسرم دیدن داشت از تعجب دهنش باز مونده بود. فقط ایستاده بود و هاج و واج داشت من رو تماشا میکرد. خلاصه روز خوبی بود همون روز هم با هم آشتی کردیم و دیگه از اون روز سعی کردیم همدیگر رو بیشتر درک کنیم

لایک عزیزم . عشقتون پایدار ...
دوستای مهربونم پس از استقبال بی نظیرتون از زندگی نامه خودم، این بار با یک زندگی نامه جذاب دیگه برمی گردم ... منتظرم باشید .. فقط به عشق شما و لطف بی حدتون ... ♡♡عاشقانه دوستتان دارم♡♡ http://mob.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=1270309
سورپرایز شماره یک ← در دوران قبل از ازدواج درست روز تولدش ازش خواستم که ببینمش .. اینم بگم که اون روز خیلی از من دلخور بود .. بعد بهش گفتم دوستم با نامزدش رفته کافی شاپ ولی کیفش رو تو خوابگاه جا گذاشته و از من خواسته براش ببرم .... همسرم اصلا فکرشو نمی کرد .. وقتی وارد کافه شدیم گفتم ما که تا اونجا اومدیم تو بنشین تا من برم یه چیزی سفارش بدم . به دوستم اشاره کردم و اونم شروع کرد به فیلم برداری و بعد رفتم سمت صندوق و با کیک و شمع برگشتم .. خیلی شوکه و خوشحال شد .. کادو هم بهش یه حلقه دادم که از اون روز تا الان که پنج سال می گذره هنوز دستشه ... و البته هنوزم وقتی اون فیلم رو می بینیم لذت می برم چون لحظه ای که حلقه رو دید جشماش برق قشنگی زد و این بود یکی از بهترین روزهای ما ...

مرسی عزیزم من هم امیدوارم همیشه شاد خندان در کنار همسری بمونی
خیلی وقتا براش سورپرایز داشتم...فکرکنم اولین بار براش تو دوران آشناییمون شیرینی پختم براش...بعدا میگفت بازم براش از همون بپزم...
در هر چیز بد بذر مزیتی مثبت به همان اندازه یا بیشتر هست.ناپلون هیل
من اولین بار تولدش هنوز نامزد بودیم رفتیم بیرون کادوش رو دادم عکس بچگیای دو تامون روهم گذاشته بودم توی یه قاب عکس و بهش دادم کلی ذوق کرده بود تا کی همش تو جیبش بود چون قابش کوچیک بود
خدا اون روز رو نیاره … تموم خواسته های دلت رو فقط با یه “بی خیال" جواب بدی!
من اولین بار تولدش هنوز نامزد بودیم رفتیم بیرون کادوش رو دادم عکس بچگیای دو تامون روهم گذاشته بودم توی یه قاب عکس و بهش دادم کلی ذوق کرده بود تا کی همش تو جیبش بود چون قابش کوچیک بود

مرسی عزیزم،فدای تو💋
 خدايا مرسي كه هميشه بهم لطف داشتي و داري،مرسي كه هستي خداجونم❤️🙏     
توی سوپرایز کردن همیشه اون پیشقدم بود. ولی اولین بار تولدش بود آخرین بار هم خبر بارداری مو . که از همه ی سوپرایز هایی که در این 3 سال و خورده ای داشتم از همه بیشتر از همین بارداری من خوشحال و ذوق زده شد... و این کاملا در چهرشون مشهود بود.😊. نحوه سوپرایز هم به توصیه بچه های نی نی سایت روی شکمم با ماژیک امضای نی نی سایت که 8 ماه انتظار شو میکشیدم نوشتم: بابایی من تو دل مامانی ام!. و خودمو زدم به دلدرد و روی تخت خوابیدم. وقتی اومد خونه بهش گفتم بیا پیشم... و شکمم رو مالش بده . خلاصه اومد و تا 1 دقیقه اولش ندید و نفهمیدم بعدش......!!!! . انشالله روزی همه
گاهی گمان نمیکنی ولی خوب میشود🍃 گاهی نمیشود که نمیشود که نمیشود🍃 گاهی گدای گدایانی و بخت با تو یار نیست🍃 گاهی تمام شهر گدای تو میشود🍃
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز