بچها من یک شرایطی پیش اومده حدودا ۳ هفته یا ۲ هفته خونه تنهام بابام هست ولی اینقدری درگیر کارشه ک عملا اونم نیست صبح تا ساعت ۴ ک شرکته باز ساعت ۵ ۶ میره تا ۱۰۱۲ شب
عملا من توی این موقع ها تنهام
فامیلامونم نیستن
امروزم روز اوله
ساعت برام نمیگذره از صبح هزارتا کار میکنم باز میبینم یک زبع گذشته
اینقدر دلم از سکوت خونه گرفت گریه کردم
تروخدا یکم کار و اینجور چیزا بهم پیشنهاد بدید من ک دیوانه شدم از تنهایی