عصرا با مامانم و خواهرم و دختر کوچولوش میریم تو اتاق و چایی و خرت و پرت و همراه با قوری و کتری میاریم... میخوریم و حرف میزنیم، میخوریم و حرف میزنیم، خیلی کیف میده😁😁
بازار رفتن هم یکی از تفریحات اساسیمونه. میریم پارچه میخریم، پاساژ ها رو میگردیم.
گاهی هم میریم ماشین سواری😂فقط میچرخیم.
بستنی قیفی هم خیلی محبوبه برامون. مثلا میگیم امروز بریم بستنی قیفی بخوریم😂
مامانم خیلی زندگی سختی داره. خیلی تحت فشاره از سمت پدرم.دلم براش کبابه. سعی میکنیم با همین کارا همو زنده دل نگه داریم.