✨وَوَضَعْنَا عَنْكَ وِزْرَكَ الَّذِي أَنْقَضَ ظَهْرَكَ
و بار گرانت را از [دوش] تو برنداشتيم؟
[بارى] كه [گويى] پشت تو را شكست
آیه ۲ و ۳ سوره شرح 🌱
━━━✥⃝@ayegerafy📿
والدین هلیکوپتری ناخواسته بچه‌های عصبی، طلبکار و گریزان از رنج رو تربیت میکنن، در حالی که در زندگی، گریزی از ناکامی و رنج نیست!
📌 چطور یعنی؟! بیایید کامل این ماجرا رو باز کنیم...
یه گروه از والدین خیلی مهربون هستن به نام والدین هلیکوپتری که نیتشون خیره و نمی‌خوان فرزندشون هیچگونه سختی رو تجربه کنه!، واسه همین سعی میکنن هرطوری شده از احساسات بچه‌ها محافظت کنن و وقتی میبینن بچه‌ها دارن با یه مشکلی دست و پنجه نرم میکنن سریع میرن جلو که مشکل رو حل کنن
مثلا؛ بچه اسباب‌بازیش رو گم کرده و شروع میکنه به غر زدن. والدین سریع میرن همه خونه رو زیرورو میکنن تا اسباب‌بازی رو پیدا کنن. نتیجه؟ بچه فکر میکنه "اگه چیزی رو گم کردم، نیازی نیست دنبالش بگردم، مامان یا بابا پیداش میکنن".
مثلا؛ بچه سر بازی با دوستش دعوا میکنه. به جای اینکه یاد بگیره چطور مشکلش رو خودش حل کنه، والدین وارد میشن و میگن: "خب حالا تو اینو بگیر، تو اون یکی رو بگیر". نتیجه؟ بچه یاد میگیره که "اگه مشکلی پیش اومد، نیازی نیست خودم حرف بزنم یا راه‌حل پیدا کنم،یکی دیگه کار رو درست میکنه".
مثلا؛ بچه آب یا شیر رو روی زمین میریزه. والدین سریع دستمال رو برمیدارن و خودشون تمیز میکنن، بدون اینکه به بچه بگن کمک کنه. نتیجه؟ بچه یاد میگیره که "اگه خرابکاری کردم، من مسئولش نیستم!".
📍 همه اینها به بچه یاد میده؛«وقتی استرس دارم، یکی باید بیاد نجاتم بده تا اوضاع درست شه».
ولی وقتی به بچه‌ها فرصت بدیم خودشون تو مشکل غرق بشن و ناامیدی رو حس کنن، اعتمادبه‌نفس پیدا میکنن. کم‌کم می‌فهمن می‌تونن خودشون مشکلاتشون رو حل کنن. اینجوری یاد می‌گیرن با این حقیقت کنار بیان که زندگی همیشه یه عالمه ناامیدی داره و اشکالی نداره که گاه ناکامی رو تجربه کنی...
دلیل اینکه خیلی از بزرگسال‌ها نمی‌تونن با ناامیدی کنار بیان اینه که بهشون یاد داده نشده که "این یه بخش طبیعی از زندگیه"!، اینکه ناراحت بودن اشکالی نداره!، اینکه گریه کردن و درد کشیدن قابل قبوله!، اینکه همیشه قرار نیست اوضاع طبق خواسته ما پیش بره، چون دنیا اینجوری کار نمی‌کنه…
مخلص کلام؛
+ همه دوست دارن بچه‌شون خوشحال باشه اما خوشحالی واقعی یاد گرفتن زندگی واقعی و گرفتن هدیه واقعیه. هدیه واقعی اینه که بچه‌ها به تدریج یاد بگیرن همیشه شاد بودن انتظار درستی از زندگی نیست.
هدیه واقعی اینه که یه بزرگسال امنی کنارت باشه که بهت اجازه بده عصبانی، ناراحت یا دلخور بشی و از ناراحتی‌هات درس یاد بگیری...
هدیه واقعی اینه که وقتی داری بزرگ میشی، بزرگسال‌های امن یه قدم عقب می‌کشن و اجازه میدن اشتباه کنی. آدم‌هایی که بهت اعتماد میکنن تا به حس درونیت گوش بدی، حتی اگه فکر کنن «بهتر می‌دونن» و در نهایت اینکه؛
❤️🔥 هدیه واقعی، دادن فرصت زندگی واقعیه.
🧑🧑🧒🧒 تمام .
✍️dr.amani
@A_purm
سلامممممم عشقمممم نوش جونتون پر برکت باشین انشالله ♥️🌺♥️🌺
چطور گرفتی خانوم کدبانو فوت و فنی داره بگو😅😂
حالا انگار من یه باغ خرما دارم منتظرم شیره خرما بگیرم 🫠🫣
ولی واسم دعا کن ها چون واسه خدا که نشد نداره یهو دیدی در آینده باغ دار خرما شدم 😂🌟🌟🌟🌟🌟😂
سلاممممممممم به همگی دوستان عزیزمممم خوبین صبحتون بخیرررررر کجایین
محیا برگشتی ؟؟
خانوما من این روزا حسابی درگیرم فسقلیا که جای خود دارن 🦭♥️ تازگیا حامد هم بچه شده بخدا سفارش غذای روز بهم میده 🫥اینه که وقتی وقت میارم شروع میکنم به خوراکی پختن 😦
یه کانال خصوصی واسه خودم زدم و همه عکس و لحظات زندگی رو داخلش ثبت میکنم هر هدفی که دارم و چکار کنم و.. انگار که دارم با صمیمی صمیمی ترین شخص زندگیم یا خواهر نداشته ام حرف میزنم 😂
( خوشبحال اونایی که خواهر دارن ما ندارا ادا شو درمیاریم )
انقد بهم احساس خوبی میده خیلی از آشفتگی ذهنی و روزمرگی رو بهش نظم دادم اینجوری 😉
شما غیبت تون اینجا باعث شده چیارو پیش ببرین؟
سلام مهر بانو 😍❤️😍❤️😍
خوبی گلم
میگم کم پیدایی
نگو بچه بزرگه خیلی امر داره 😀🤭
غذاها نوش جونتون 😀
ان شاء الله باغ دار هم میشی
😄😄
برای خدا کاری نداره
ان شاء الله تو زمان مناسب همه چی رو میده
ساحلی خیییلی سخته
خرما ها که سالم نیستن
و نمیشه بفروشی رو تو آب گرم 1 روز میخیسونیم
بعد چنگ میزنیم تا مثل پرده بشن
بعد از صافی رو میکنیم
اون موارد رو میریزیم تو گونی
بعد گونی رو رو یک صافی بزرگ که زیرش دیگ هست قرار میدین
یه چیز سنگین هم میزاریم رو گونی تا آب ها بریزه تو دیگ
بعد یک بار دیگه از پارچه باید رد بشه 😇🥴😇🥴😇
بعدش میزاریم رو گاز
بالای 9 ساعت باید پاش وایستی تا غلیظ بشه و
سر نره 🤒
مامانم از ساعت 7 صبح تا 5 بعد از ظهر مشغول جوشوندنش بود
اینم عکس دلبر جذابمون ❣️😀
اینقدر کم ریختم تو کاسه رو نمیدونم چرا
؟ 😐
سلام دوستان روزتون بخیر
من بعد از ۲۰ روز برگشتم تهران
وای الان لش کردم رو تخت خواب 😍😍😍😍😍
انقد دلم برا خونمون تنگ شده بود
حدود دو ساعت طول کشید وسیله هارو جا ب جا کنم
بعدش فوری عشق جان ها رو آب دادم گل های خوشگلم خشک خشک شده بودن
هنوز خسته کارای شهرستان و راهم
دستام سیاه شده صورتم سیاه شده
خواهر شوهرم میگفت محیا چقد چاق شدی مخصوصا صورتت 😄😄😄
خداروهزار مرتبه شکر محصولات رو ب خوبی فروختیم
هنوز پولش رو ندادن ولی
ی عالمه رب انار و آب انار گرفتم
خدا کنه مشتری جور بشه بفروشم
چون تولد همسرمه چند وقت دیگه پول لازمم
دوس ندارم ب پس انداز خودم دست بزنم
بچه ها با دلای پاکتون دعا کنید موعد چکون ۲۵ آذر ب مبلغ ۲۰۰ میلیون ی وام برامون جور بشه
سه ماه دیگه رهن خونمونه اگه نتونیم بزاریم روش باید ماهی نزدیک ۱۰ میلیون کرایه بدیم
خودمم نزدیک ۱۰۰ میلیون هزینه درمانی دارم
پالتو لازم دارم
پسرم کاپشن و لباس بیرونی و کفش میخاد
دوتا دکتر مختلف باید ببرمش خیلی ریزه
و ی مشکل دیگه داره دعا کنید چیزی نباشه
حس میکنم پهاش انحراف داره
میترسم خیلی
تولد همسرمم نزدیک ی ۳ تومنی میخام
راستی این ایده خوبه ک ۲ تومن رو تو باکس پول بزارم
ی کیک و شامم بریم بیرون دیگه براش گل نمیگیرم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز