قبل بارداريو پيش يه دكتر رفتم كليم تحقيق كردم مورد تاييد همه بود به زور اشنا و پارتي نوبت گرفتم
همون ماه اول باردار شدم البته يكم تنبلي فقط داشتم
اما دكترش تك تك داخل ميفرسته ميتونم همسرمم باهام بياد
بيماراي محدودي قبول ميكنه و بشدت بشدت ادم دلسوزيه
بيماري قلبي داره دكتر قبلش ازش پرسيدم گفت زايمانم انجام ميدم اما به نظرم تا ديدزود باردارم سريع گفت من نميتونم قبولت كنم
مطبشم پر ادم باردار بود كلي اصرار كردم و با اكراه و بد اخلاقي گفت قول نميدم سر زايمانت بتونم بيام ممكنه مطبو ببندم چون مريضي قلبي دارم
و فكر دكتر باش برا خودت
همه اينا رو با تندي گفت انگار دعوا داشت
و بقيه ميگن اصرار بر زايمان طبيعي داره خيلي كم سز ميكنه
دومي سه تا سه تا ميرن داخل همسرم نميتونه بياد
اما بشدت خوشبرخورد بود
كلي ارامش داد
و اينم دكتر حاذقيه اما نه به اندازه اولي قطعا
گفت تو زايمان اذيت مريض نميكنم هر كدوم بخاد
خوبم به حرفام گوش داد و از لحاظ روحي كلي ارومم كرد
من خودم اون يكي اپيدورال بود اينم همينه اگه طبيعي بشه
پيش كدوم ميريد شما