یه دختر ۴۳ ساله ام که هیچ‌وقت ازدواج نکردم از خواهر کوچیکترم میترسم

خواهر تو خودت به خودت ظلم کردی اولا که کارها رو باهاش تقسیم کن زیر بار نرفت فقط کار خودتو و پدر و مادرتو انجام بده و دوم هم تو روش وایسا و ازش زهره چشم بگیر تا زمانی که هی کوتاه میای اون بدتر نی تازونه ...در برابرش نجابت و کوتاه اومدن به کلی ببوس بزار کنار

هیچی اصلا برات مهم نباشه بگو تا توان داری جیغ بزن فقط شخصیت خودت برای افراد بیشتری روشن میشه اصلا برای من اهمیت نداره حنجره خودت آسیب می بینه اصلا نترس

عزیزم تا کی میخواهی بخاطر آبرو اجازه بدی آزارت بده

بذار ادامه بده هیچ واکنشی نشون نده

اون مجرده؟

چرا باید ازش ب بترسی میخواد چکارت کنه؟

بگو خفه شو تا خفت نکردم ...سفت جلوش وایسا

ازش نترس نقطه ضعف دستش نده بیخیال به کارات برس تنها راهت همینه وگرنه تا آخر عمرت بردشی

احسنت همیشه نگران حرف دیگران بودن ظلم به خودمونه

من جان بودم ی بار سفت میزدمش حساب کار دستش بیاد

پدر و مادرت ، نباید اونقدر افتاده باشن که نتونن کاری بکنن انگار عقل از سرش پریده . 

حرفای کسایی که نزدیکن مهمه ولی باید ادم تمرین کنه اونم مهم نباشه 

ولی حرفای فامیل واقعااااا برام ۱ درصد هم اهمیتی نداره

برو یجوری بگیر بزنش که دیگه عفریته بازی درنیاره مگه شما زبون نداری که میگی حرفاش آزارم میده میدونی جلوی ظالم مظلوم بودن هم گناهه وقتی پدر ومادرت با جیغ زدن اون سکته نمیکنن پس با برخورد شما هم نباید مشکلی داشته باشن

ببین یه روانشناسی می‌گفت کسایی که اینطوری هستن و نباید در قبالش کوتاه اومد امر صداشو بلند کرد شما ده برابر داد بزن هر کاری انجام داد شما بدترشو انجام بده وقتی ببینه یکی جلوش ایستاده دیگه ساکت میشه دقیقا مثل یه بچه ای که با جیغ وگریه کارشون پیش می‌بره حالا یه مادر کوتاه نیاد و هرچی میخواد بهش میده اون به همین رفتار عادت می‌کنه و برعکس یکی هم مقاومت می‌کنه بچه باد میگیره با زور نمیشه چیزی بدست آورد 

امشب خیلی دلم گرفته بود تاپبنکو دیدم  چرا بعضیا بخت اقبالشون بلند نی32سالمه هیچ خواستگاری ندارم از تنهایی میترسم 😥

سلام منم هیچ خواستگار خوبی ندارم از تنهایی  میترسم 

خدا خیلی بزرگه من امشب بله برونم بود  خدا واس همه ی یکی افریده