واقعیتش من عاشق یک نفر شدم که خودش نمیدونه
ولی خب یه سری خیره نگاه کردن هایی داشت که به چشمام
و من نگاه کردنی نگاشو ور نمیداشت ولی خب گاها هم اصلا نگاه نمیکرد رو نمیداد
حالا والا من نمیدونم اون حسش چیه
خلاصه من اینو ده ماه ندیدم خیلی خیلی برامسخت بود شاید برا شما راحت بیاد ولی برا من عذاب بود چون جاش دیده میشد
خیلی دلم گرفته بود موقهی که به حرم رفته بودم
ناخداگاه گریم گرفت چون فقط مشکلم اون آقا نبود کلا از لحاظ روحی بهم ریخته بودم