سلام میشه تعبیرش کنی لطفاً
ی مشکلی دارم با نامزدم حدود یک هفته اس ندیدمش این روز های آخر در حد پیام و...ولی مشکل جدی هست خیلی جدی
دیشب خیلی ناراحت بودم و نیت کردم خدایا ی خوابی ببینم بنا به مشکلم چی میشه
ی خواب دیدم که اسب قهوه ای رنگ بود ..و هرج و مرج خونه زیاد بود نمیدونم دلیلش چرا؟همه رفتن بالا یهو من ب بابام گفتم بابا اسب هارو هم بیااار به چند بار که بابام اسب هارو آورد خیلی آروم بودن رنگشونم قهوه ای بود
حالا سوار شدم یا نشدن فراموش کردم حس میکنم شدم باز حس میکنم که فقط گفتم بزارید سوار بشید
بعد تو همین خواب یهو خونه ها عوض شد نامزدم اینا بودن داخلش خیلی سرد رفتار میکردن ولی در همین سرد بودن نامزدم مشخص بود دوستم داره چون حواسش پیشم بود ی لحظه ت خواب ناراحتم کرد دید ناراحتم سعی میکرد باهام خودشو به حرف بگیره من اولش داشتم نون تیکه تیکه میکردم بعدش بابا اومد با یک مهمون ...رفتم برا اونا شکلات بردارم شکلات ها خیلی شیرین بود یکیش خوردم بقیه رو هم له کردم باز هم دلم شکلات میخواست ب پسر خواهر شوهرم گفتم بردار از فلان جا رفت ولی ندید ..باز من تو کابینت ها دنبال شکلات بودم با اینکه میدونستمممم کجا هست نمیدونم چرا دنبالش بودم یهو شکلات تلخ ها رو دیدم که برداشتم استفاده کنم پس گذاشتم سرجاش و رفتم از اون شیرین ها برداشتم ..همین
از مامانم پرسیدم نامزدم کجاست ً گفت رفتن ؟ گفتم بدون خداحافظی گفت آره