بعد یه ماه که کم کم ترسش ,کمتر شده بود ,گفتم ,ببین ,اینا باید برن تو اون سوراخه ,تو شورت میکنی ,اذیت میشن ,باید برن پیش مامان باباشون بعدم ,گفتم ,ممکنه ,این جوری ,بدنت درد بگیره ها کم کم راضی شد ,اومد تو دستشویی ,ولی تو خود دستشویی کارشو نمیکرد ,سخت نگرفتم ,تا بعد دو هفته ,عادی شد براش ,اومد سر دستشویی کارشو کرد ولی به هیچ عنوان دیگه پوشک نبند
هرکجا لرزیدى،از سفر ترسیدى ، فقط آهسته بگو: من خدا را دارم!