پدر و مادرم منم همین بودن دو تا فاز متفاوت
ببین شوهر منم همینه
خیلی غر غر ه کل خاندانش به این صفت میشناسنش 😁😁😁
یعنی هر مسافرت من بهش میگم دیگه باهات نمیام 😅😅😅
ولی من فقط روی خوبی هاش زوم کردم
فقط خوبی هاشو تو ذهنم بزرگ میکنم و مدام پیش بچه هام از صفات خوبش تعریف میکنم
هر چیزی بخریم با اینکه از درآمد جفتمونه
همش میگم خدا بابا رو زنده و سالم نگه داره تا بتونه برامون خوراکی بخره
بچه هام هم یاد گرفتن فقط ویژگی های مثبت ما رو ببینن
دوره قبل پریود دو روزی زوم میشم روی اخلاقای بدشا 😉😉😉
ولی بعدش رها میکنم
رها نکنم چه کنم
من همیشه به مامانم میگم ببین شما قراره تا آخر عمر کنار هم باشین پس سعی کنید تا کنار هم هستین فقط خوبی های همو ببینید و از بودن کنار هم لذت ببرید
میگم ببین تو این سن بابا حقوق داره کلی طلا داری آرامش داری
خودت جدا خونه داری
آسایش داری محتاج من بچه و عروس و داماد نیستی
هر چی دلت میخواد میخری هر هتلی دلت میخواد میری
ولی مامان من زوم کرده رو اینکه بابام چرا نمیتونه رانندگی کنه
پس نمیتونه لذت ببره
در حالی که هر جایی بخوایم بریم همیشه جلو ماشین یکی از ماها با عزت و احترام مینشونیمش
ولی چون پس ذهنش این مشکل حل نشده همیشه ناراضیه