2777
2789
عنوان

دورهمی دوستان قدیمی (+جدیدیااااااا)

| مشاهده متن کامل بحث + 1292183 بازدید | 69510 پست
خداسلامتی بده شما چه اتفاقی افتاد براتون؟ شوهر معصومه مریض شده وپست گذاشته نگران حالشیم

ممنونم عزیزم شوهر منم ۴۰روز پیش سرکار براش حادثه رخ میده و هنوز درگیر درمان پاش هستیم،انشالله که شوهر معصومه جون هم خیلی زود حالشون خوب بشه،انشاالله همه مریضا شفا پیدا کنن الهی آمین  

بچه ها حالا یه چیزی بگم و این بحث عشق و عاشقی رو تموم کنم🫠

کلا من آدم رمانتیک و رویا پردازیم شاید اگه تو یک شرایط دیگه ای دنیا میومدم و بزرگ میشدم نویسنده نقاش یا عکاس میشدم الان گاهی تابلو میکشم کلا سر به هپروتم🫠

در عوض یک همسر خیلی جدی دارم که اصلا اهل ابراز علاقه نیست تو قلبش میدونم که دوستم داره ولی اصلا به رو نمیاره کلا تو دار و مغروره به قول کتابا فناتیکه🤨🙃😒

حالا نگید چه دختر بدی هستم و همش از مامانم بد میگم ولی اینم بگم شاید مامانم هم دلایل خودشو داشته واسه ازدواج من 🤔

آخه بچه ها دایی من خیلی وضع مالی خوبی داشت شما اگه با مشهد آشنا باشید میدونید که مغازه های اطراف حرم چقدر گرونه 🙄

دایی من سال ۶۵ چند هزار متر  زمین  وکلی  مغازه و هتل و مسافرخونه نزدیک حرم داشت 😊

تو کار تعمیر ماشین سنگین بودن بعد تریلی وارد میکرد یه زمان همون بعد انقلاب 😐

ولی بابای  من یه کارگر معمولی با یک حقوق بخور و نمیر بود😘

هر چند خدایی دایی من اصلا دنبال پول نبود و عروسهایی که بعدا گرفتن در حد ما شاید یکم بهتر بودن 😒

شاید مامانم فکر میکرد تحقیر میشیم به خاطر وضع مالیمون اگه عروس اونا میشدیم  🤕

به هر حال گذشته ها گذشته 🫤

شما خانوما مخصوصااونا که دختر دارید به احساساتشون توجه کنید و نزارید سر خورده بشن تو این جامعه مرد سالار متاسفانه خانوما  کم معضل و مشکل ندارن سعی کنید به عنوان مادر و پدر درکشون کنیم 🌻

از همه عذر میخوام به خاطر پر حرفی های امروزم 

امیدوارم بهتربن روزها و زیباترین اتفاقات هستی در انتظارتون باشه🌺

برای خورشید پس از شبهای طولانی

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

ممنونم عزیزم شوهر منم ۴۰روز پیش سرکار براش حادثه رخ میده و هنوز درگیر درمان پاش هستیم،انشالله که شوه ...

😭😭 من دیگه تحمل استرس و ندارم دلم میخواد زود این روزا تموم بشه😭😭خستم ولی امید داره همه چیز خوب پیش بره یا فاطمه ی زهرا 😭😭

ممنونم عزیزم شوهر منم ۴۰روز پیش سرکار براش حادثه رخ میده و هنوز درگیر درمان پاش هستیم،انشالله که شوه ...

عزیزم الان یادم اومد پستات رو الهی که حال همسرت خوب شه🥺🥺🥺🤲🤲🤲🤲🤲الهی 🤲🤲🤲

  خدایا همسرمو برام نگه دار  ته همراه پیر بووشم پیری با ته قشنگه♥️♥️♥️♥️♥️
بچه ها حالا یه چیزی بگم و این بحث عشق و عاشقی رو تموم کنم🫠کلا من آدم رمانتیک و رویا پردازیم شاید اگ ...



خانمی مادر سه تا دختر بودن وضع مالی بسیار پایین

و چند تا پسر


اما این خانم روابط عمومی خیلی بالایی داشتن

به دلیلی اسم اون خانواده بد  رفته بود و اصلا دختراس خواستگاری نداشتن


این خانم نه سواد داشت نه هیچی 


فقط بزرگترین ‌حسنش بلند پرواز بود


اول یه پسری از آشناها رو در نظر گرفت آقا پدر نداشت مادرش هم بیمار بود

مادر آقا افسردگی داشت

خانم هر روز خونه اینا میرفت عین یه پرستار به مادرش می‌رسید

ظرف می‌شست غذا میپخت

همه خانم رو مسخره میکردن

بابا بی خیال شو فلانی دختر تو رو نمیگیره

پسره هم کلی ارث از پدرش بهش رسیده بود

چند سال این خانم پشتکار داشت


کل محله به ریش این خانم میخندیدن

بلاخره آقا راضی شد بره خواستگاری


سن دخترا ۲۵ ،۲۰،۱۵سال بود

اول رفت خواستگاری ۲۵ ساله گفت خوشم نمیاد


مثل اینکه به همه گفته بود من از خانواده این خانم خوشم نمیاد میرم خواستگاری میگم خوشم نمیاد این خانم دیت از سر من برداره


ادامه داره 


خلاصه گفته بود از دخترت خوشم نیومد

مادره گفت عیب نداره بیا دومی رو بگیر بازم پسره گفته نه


پسره الکی گفته آخری رو میخوام 

پسره تو دلش گفته میگم آخری که دیگه این خانم بی خیال من بشه


در کمال ناباوری گفت باشه قبوله

دختره ۱۵ ساله رو دادن به پسره ۳۵ ساله

روز عروسی دختره رو با گریه بردن آرایشگاه

میگفت نمیخوام

خواهرام هنوز ازدواج نکردن من از همه کوچکترم


دختره بعد عروسی تازه فهمید از اوج بی پولی وارد چه زندگی شده

دیگه عشق و عاشقی براش مهم نبود 


همین آقا برای اون یکی دخترا هم کیس پیدا کرد

و الان همین دختره وضع مالی اش از همه خواهر و برادرا بهتره


بعد دو سه سالی دختره فهمید مادرش چه لقمه چربی براش گرفته

مادره هم به پاس زحماتش همیشه برای شام و ناهار خونه دخترش یود😅😅😅😅


مادرش الان فوت کرده و این خانم مدام تو خیریه ها به اسم مادرش پول خیرات میکنه

خواهراش هم در کف موندن






منظورم از گفتن این داستان این بود

گاهی مادرها از موقعیت های نداشته موقعیت طلایی میسازن

گاهی مادرا موقعیت های طلایی رو خیلی راحت از دست میدن


واقعا ما دهه شصتی ها خیلی مظلوم بودیم 😓😓😓


ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792