2777
2789
عنوان

دورهمی دوستان قدیمی (+جدیدیااااااا)

| مشاهده متن کامل بحث + 1231393 بازدید | 63704 پست
لطف داری😍آها متوجه شدم مادر شوهرت نقش حمایتی از بقیه رو در مقابل عروس داره مواظب دختراشهچی بگم والا ...

وای اینجوری خیلی خوبه که تکی دعوت میکنه

مادرهمسر من همه رو بااااید باهم دعوت کنه

بعد کلا یه حساسیت خاصی هم رو ما داره همسرم آخریه

ببین هرررکی خونش میاد باید ما باشیم

اصن یه طوری شده بچه های دیگه اشون میخوان بیان یا خودشون یا بچه هاشون(یعنی مثلا پسرای خواهرشوهرم) از دوروز قبل به همسرم تماس میگیرن ما داریم میایم تورو خدا جایی برنامه نذارید

بعد کافیه ما بگیم نمیایم یا برنامه ی دیگه داشته باشیم اصلااا مادرهمسرم درکی ازین مورد نداره ۲۰ بار تماس میگیره حتی شده همسرم دعواش کرده که مگه نگفتم نمیتونیم بیایم چرا هی تماس میگیری تو که میدونی خونه ی مامان بهار دعوتیم میگه خب بعدش بیاید اینجا

سر همین اخلاقاشون و توقعات زیادی که داشتن من واقعا با همسرم به مشکل خوردم خدا شاهده دارم قسم میخورم منو همسرم یکبار حتی یکبار نشده سر خودمون بحث یا دعوا کنیم یا حتی سر خانواده ی من، نه که خانوادم خیلی خوب باشنا اصلا من خیلی مدیریت میکنم روابط رو

یه روز دیگه عصبی شدم به مادر و پدر همسرم گفتم یعنی چی هروقت هرکی میاد توقع دارید ماهم اینجا باشیم ماهم زندگی داریم برنامه های خودمون رو داریم دونفر آدم شاغل یه اخر هفته رو داریم برای خودمون اینم شما هر هرهفته دقیقا هر هفته براش برنامه میریزید گفت نه ما شمارو جور دیگه ای میبینم حتی بچه ها میان شما نباشید حالشون بد میشه و.. همه ی اینکاراروهم از محبت خودشون میدونن

از اون روز یه ذررره بهتر شدن، هرچی همسرم میگفت تو گوششون نمیرفت دیگه منکه گفتم چون زیاد بهشون اعتراض نمیکنم و حرمت نگه میداشتم یکم خودشون رو اصلاح کردن

اینم نه که تماس نگیره ها دقیقا به همون منوال تماس میگیره از قبل ولی بگیم کار داریم دیگه ول میکنه

همین دوهفته پیش مهمان برام از راه دور میومد همزمان برادرهمسرمم میومد خونه ی اینا

دوسه بار تماس گرفت گفتیم داریم تمیز کاری میکنیم نمیایم خلاصه ما نرفتیم خدا شاهده سری بعد که منو دید دقیق ۵ بار گفت آره فلانی اومده بودن هی سراغ شمارو میگرفتن شماهم نبودین، سری آخر همسرم گفت چیه حتما توقع داشتین وقتی خودم مهمان دارم اونارو رها کنم بیام خونه ی شما دیگه مادرهمسرم چیزی نگفت

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

خب خداروشکر.اهووووم آخه یههوویی خواست

ااااررره بابا

دیروز ظهر زنگ زد گفت تا فردا ۱۲ظهر می خامشون😬😬😬

شوهرم هم یه کلمه بهش نگفت چرا زودتر نگفتی 

من دیشب بهش زنگ زدم گفتم تااخر هفته میتونم پولت بهت بدم با حالت بدی میگه نخیییر خسته نباشی من تا فردا میخام 

گفتم خو چرا زودتر نگفتی حداقل یک روز زودتر 

میگه ببخشید که پولمو میخام 🙄🙄🙄

منم دیگه از شوهر خواهرم گرفتم 

بیشعوره عقلش نکشیده ویپاده بعضی وقتا کارا همینجور الکی الکی میپیچن بهم و سخت میشن

دقیقاااا 

خداروشکر من خانواده حمایتگری دارم ولی باز هم الان در موقعیتی هستن که نمیتونستم بهشون بگم 

از قبلش هم من به شوهرم گفتم از برادرت نگیر 

شوهر خواهرم خودش زنگ زده بود به من که برای پول روی من حساب کنید 

شوهرم خجالت کشید گفت نه زشته من از برادرم میگیرم 


کجا دیدی آدم به هوووی خونه خراب کنش احترام بزاره 🤨🤨🤨تو بیا تو زندگی من کاری میکنم دو روزه فرار کن ...

🙄😵‍💫😱😥

جیران جان از ما بخیر از شما به سلامت 😌طرف شمشیرشو از رو بسته  آقا من نیستم🤐😐

 میرم دنبال همون ایلان شنیدم پسر هم خیلی دوست داره🫠🤪

برای خورشید پس از شبهای طولانی
🙄😵‍💫😱😥جیران جان از ما بخیر از شما به سلامت 😌طرف شمشیرشو از رو بسته آقا من نیستم🤐😐 میرم دنبا ...

پ ن پ 

زندگیم رو دو دستی تقدیم خانووووم کنم 😡

هر چند من دیگه کاری بااین مردک هول ندارم همش برا خودت😓😓😓


شف جیران خوبه باز بقیه مواد رو ندادن دستت بگن ببر مادر جان نهار فردات خوبه که ریخته دور جیران واقعا ...

اگه مادر شوهر من بود مایه کتلتها رو میداد زیر بغلم میگفت ببر با مامان جونت کوفت کن😛

یه لباسشویی داشتیم اول عروسی از اون سطلی های معمولی بعد میخواستیم بفروشیم اینم چپ و راست به همسر جان میگفت حیفه موتورش خوبه بدینش به من🙄 میزارم کنار حیاط پتو بشروم و فلان و بهمان😐

بعد یکی دوبار باهاش کار کرده بود برق گرفته بودش 😎🤭

دیگه تا چند سال هر وقت ما رو میدید میگفت بگیر این لباسشویی رو ببر بنداز دم خونه دشمنت😟

میگن با فامیل نه شراکت کن نه وصلت نه معامله به خدا که راسته🥴

برای خورشید پس از شبهای طولانی
ااااررره بابادیروز ظهر زنگ زد گفت تا فردا ۱۲ظهر می خامشون😬😬😬شوهرم هم یه کلمه بهش نگفت چرا زودتر ن ...

یهو چش شد🤕دم شوهر خواهرت گرم 

  خدایا همسرمو برام نگه دار  ته همراه پیر بووشم پیری با ته قشنگه♥️♥️♥️♥️♥️
خسته نباشی مهسامنم اخر هفته مهمون دارمدو‌روزه از شرکت اومدنی یه قسمت خونه رو‌ مرتب میکنمپریشب کمد لب ...

حق داری مخصوصا چند روزبمونن🤕🤕🤕🤕🤕یعنی چی بره دنبالشون! اول فک کردم تا ترمینال بره نگو باید تااووونجا بره....  خداقوت ♥️

  خدایا همسرمو برام نگه دار  ته همراه پیر بووشم پیری با ته قشنگه♥️♥️♥️♥️♥️
همین دیگه حالا پسر من وسط مجلس روضه ی مادر شوهر با ملی مهمان . دوستان دوره قرآن زردالو دیده بود برمی ...

پسر من ۵سالش که بود...همسرم داخل میوه فروشی بود من وپسرم بیرون....گفت مامان میشه کدو زرد بخری دور وبرمو نگاه کردم گفت این بیرون که کدویی نیست رفت زردآلو رو نشون داده میگه کدو زرد🥴🥴🥴گفتم باباخریده بریم خونه بشوریم بخور و حالا اصلا زیاد زرد آلو دوست نداره🤣🤣🤣🤣 

یه سری دختره حدودا۱۰ساله بود به باباش گفت بابا ازینا میخری؟ باباش گفت ازینا چیه بگو آناناس میگه میخری من تاحالا نخوردم یعنی باباشو کارد میزدی خونش درنمیومد🤣🤣🤣🤣🤣 گفت این چه حرفیه مگه اون سری برات نخریدم(قشنگ حالشو درک کردممممم)

پسرم میگه مامان میشه بستنی بخری تو زندگیم نخوردم🤣🤣🤣🤣 

بچه ی دوستم عاشق توت فرنگیه یعنی تا فصلش میشه دیگه ول کن نیست...رفته بود تو میوه فروشی به مامانش گفت مامان ازین نارنگیا میخری؟مامانش گفت نارنگی الان فصلش نیست که با دستش توت فرنگی رو نشون داد🥲🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

  خدایا همسرمو برام نگه دار  ته همراه پیر بووشم پیری با ته قشنگه♥️♥️♥️♥️♥️
چه خلاقیتی🤣🤣🤣موز گرد🤪

فقط بخار شباهت رنگش 

وگرنه موز کجا زردالو کجا 

تازه زردالو اینجا مفت و فراوونه عزاربار خورده بود اما اونجا انگار بار اولش بود 

بازخداروشکر یه میوه گرونی نبود یکی بگه لابد نگرفتن نخورده نمیدونه

بعضی چیزا توی زندگی بدست آوردنی نیست بی خیال شدنیه ....
پسر من ۵سالش که بود...همسرم داخل میوه فروشی بود من وپسرم بیرون....گفت مامان میشه کدو زرد بخری دور وب ...

بچه ها شاهکار خلقتن 🤣با تشخیص میوه دادن 

بعضی چیزا توی زندگی بدست آوردنی نیست بی خیال شدنیه ....
حق داری مخصوصا چند روزبمونن🤕🤕🤕🤕🤕یعنی چی بره دنبالشون! اول فک کردم تا ترمینال بره نگو باید تااوو ...

پدرش سختشه واقعا 

خودم پیشنهاد دادم پاییز

 بقول شوهرم همین یه باره دیگه

تا حالا خونه م نیومدن

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792