منم احتمالا از ناراحتیه
یه هفته پیش پسر جوون همسایه مون فوت شد از همون شب این درد موند رو قلبم دیگه نرفت
اصلا غول سختی نبود اینجور که شنیده بودم
اولش که میخواستم وعده هاش رو کم‌کنم خیلی سخت بود ولی بعدش که دو وعده داشت شب و صبح ، اونا رو باز اومدم یه وعده کنم که گفتم بهش جیجی مامانی اخ شده فقط شبا میتونی بخوری
که شبا هم خودش گفت جیجی اخ شده نخورد😂
غول وحشتناک من پوشکه
امیدوارم از پسش بربیاییم دوتایی😁❤️
منم احتمالا از ناراحتیه
یه هفته پیش پسر جوون همسایه مون فوت شد از همون شب این درد موند رو قلبم دیگه نرفت
اصلا غول سختی نبود اینجور که شنیده بودم
اولش که میخواستم وعده هاش رو کم‌کنم خیلی سخت بود ولی بعدش که دو وعده داشت شب و صبح ، اونا رو باز اومدم یه وعده کنم که گفتم بهش جیجی مامانی اخ شده فقط شبا میتونی بخوری
که شبا هم خودش گفت جیجی اخ شده نخورد😂
غول وحشتناک من پوشکه
امیدوارم از پسش بربیاییم دوتایی😁❤️
آره واقعا خیلی دلم تنگ شده برای همه شون.
فاطمه یادمه یه زمانی چقد ضعیف و شکننده بودم ولی الان از خودم لذت میبرم. الان قدر خودمو می دونم و همینم باعث شده دیگران هم قدر بدونن اگرم قدردان نیستن از زندگیم حذف میشن.
اوایل که با تاپیک بانو آشنا شده بودم بعضی روزا ده ساعت مطالعه داشتم. روی تک تک نکاتی که توی تاپیک مطرح میشد تمرکز شدید می کردم. روزای سخت و در عین حال بهترین خاطره بودن برام
فاطمه گلی جان خدا نکنه افسرده باشی چرا؟ علتش چیه؟ اگر مایل نبودی اینجا بگی خصوصی بهم بگو عزیزم
عزیزم یاس بیوتی جان خیلی خیلی مبارکت باشه همشو به شادی بپوشی
سلام
کسی میدونه برای ثبت نام ماشین اگ از بانک مهر بنویسیم ۸۰ میلیون وام میدن؟
یعنی ۱۵۰ باید واریز کنیم
قبلا یه تاپیک بود پیداش نمیکنم اونا؟
یادمه که چقدر سختت بود پذیرش موضوعات
چقدر تلاش میکردی که همه چیزو درست کنی ولی باز بعد بمدت برمی‌گشتی به همون داستانا
خیلی خوشحالم برات واقعا خبلی خیلی
منم یه دفتر داشتم تا بچم می‌خوابید زودی می دویدم تاپیک و نکات رو یادداشت میکردم هروقت میتونستم میخوندم خدا خیرش بده
فکر کنم بانو آرتمیس بچه دار هم نمیشد خیلی دعا میکردم خدا فرزند صالحی بهش بده اگه به صلاحشه
افسردگی هم بخاطر اتفاقات گذشته توی زندگیم
سال ۹۸ مامانم فوت کرد ۶ ماه بعدش ازدواج کردم ۴ ماه از عقدم می‌گذشت یهو شوهرم رفت درخواست طلاق داد فهمیدم داره خیانت میکنه میخواست با دوست دختر سابق رفیقش ازدواج کنه
باز برگشتیم دوباره چند ماه بعد سر و کله اون دختر پیدا شد و چند تا خیانت دیگه
آخرین خیانشم مال شبی بود که منو خانواده شوهرم رفتیم عروسی پسرعموش ولی شوهرم گفت من خیلی مریضم نمیام
حس ششمم گقت برو دوربینا رو چک کن
چک کردم دیدم یکیو اورده خونه
دیگه خلاصه اونجا تموم کردم همه چیو
زنگ باباش زدم گوشیو ازم گرفت در رو از روم قفل کرد و کلی داستان
همه اینا مال وقتی بود که من دو هفته بعدش تاریخ زایمانم بود
تو اتاق زایمانمم خیلی اذیت شدم گفتم فاطمه یا امروز میمیری یا اگه زنده بیرون رفتی باید یه ادم دیگه بشی هیچ دردی بزرگتر از این دردی که امروز کشیدی نبود
میگن خدا مسیر رو نشونت میده من اونجا با تاپیک بانو اشنا شدم و واقعا عوض شدم شوهرمم بعد از تولد دخترم کلا عوض شد دیگه چیزی ازش ندیدم ولی خب اینکه نمیتونم بهش اعتماد کنم خیلی ازارم میده
قبلا وقتی خیانتش رو میفهمیدم اینقدر عاجز بودم که فقط گریه میکردم ولی اخرین بار محکم گفتم فقط طلاق ( با اینکه شرایط جدایی نداشتم اصلا ؛ ولی خودمو نباختم و واقعا جسورانه اقدام کردم به همه چیز )
دیگه الان میدونه نگاهش که بچرخه من شده کارتون خواب بشم پیشش نمیمونم
بعدشم که تا اومدم با دخترم سرگرم بشم بابام فوت کرد
همه اینا اثارش روی مغزم مونده
میدونی عجیب ترین چیز چیه؟ ادمی با داغ عزیزش کنار میاد می‌پذیره یه روزی اونو ولی با خیانتی که چندین سال پیش بهش شده اصلا
من همش فکر اون دختری ام که شوهرم باهاش بهم خیانت کرد
مدام چکش میکنم اونم روز به روز داره پیشرفت میکنه و من درجا میزنم 😂
خیلی طولانی شد
ولی خب اینکه شغل و درامد هم ندارم خیلی حالمو بد میکنه
دخترم هنوز ۲ سالشه و کسی نیست بذارم پیشش
دانشگاه هم نرفتم بخاطر فوت مامانم با اینکه جز رتبه برترهای شهرم بودم
همه اینا باعث شدن افسردگیم هی بره هی بیاد
@عروسکی_2
سلام دوستان دلم براتون تنگ شده بود کجایی نیستید
افراد جدید زیادی که اومدن این تاپیک انگار که خوش اومدن.
جیران الان به مدت سه روز که دارم وسایلم جمع جور میکنم و کمشون میکنم اینقد حال خوبیه که حد نداره.
ببین جیران منی که همیشه چک میکنم وسایل اضافی و چیزهای خرد و ریز الکی جمع نمیکنم دور خودم.... خدای من سه چهار تا کیسه زباله فقط شیشه های خالی خیارشور، نوشابه و غیره ریختم بیرون رفت.
حتی یک سری وسایلم که مثلا یه ذره شکستگی دلشت نگه دلشته بودم پبشم عزیز بود😅 همه رو ریختم دور.... وسایلی که استفاده نمیکردم گذاشتم کارتن هاشون گذاشتم تو یه کابینت.
یه سری وسایل گذاشتم کنار سطل آشغال اگه کسی خواست ببره.
دو سه تا تیکه هم فروختم ببین خدا کنه مابقیش هم فروش بره تا حسابی جام باز بشه خفه شدم از این وسایل الکی به درد نخور.
صرفا_جهت_حال# خوب
پز_خالی_عا# لی
پزو# م😎😎😎😊🫡😌🤭
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز