🤣🤣🤣🤣🤣وااااای خدای من در این حدددد
منم برا بارداری اول ویار داشتم به همسرم گاهی خیلی شدید میشد وقتایی که میرفتم دفتر میآمد دنبالم فحشش میدادم تو دلم که این بوگندو بارز اوووومددددد😷😷😷😷
یک شب خواب خواب بودم با فاصله ازش بعد یهو بهم نزدیک شد من بیدار شدم همونجا روی تخت بالا آوردم 😂😂😂
نصف شب بلند شد روتختی و پتو شست
ولی من زیاد به روش نمی اوردم بهانه های دیگه می آوردم
کلن دوس نداشتم هیییییچ بشری بهم نزدیک بشه روبوسی با کسی کلن نمیکرد تااااا روز زایمان هم ادامه داشت به جز بابام و یکی از داداشام که عاشقانه دوسشون داشتم
یه شب با همون شکم گنده تو بغل بابام خوابیدم 😅بابام هم خحااااالتییی همش بلند میشد میرفت بیرون یه چرخی میرد بلکه برم سرجام
دیگه دلم براش سوخت اینقد که معذب بود رفتم از پیشش😁