دورهمی دوستان قدیمی (+جدیدیااااااا)

میگم مامان سبحان من دارم پول برا خودم پس انداز میکنم 

تقریبا یه تومن دارم 😅😅

خیلی دوس دارم پس انداز مخفی داشته باشم بهم حس آرامش میده 

الان برا خودم هدف گزاشتم تا خرداد دو تومنش کنم 

ولی خیلی استرس دارم ب پارسیان تبدیل کنم 

همسرم اگه بفهمه خیلی عصبی میشه 

دوس داره پول داشته باشم ولی بدونه ک بدون اجازه اش طلا بخرم ناراحت میشه 

نمیدونم واقعا چیکار کنم 

دوس دارم حداقل امسال ۵ ،۶ تومن از خودم جمع کنم با پول های کم کم ک بهم میده 

بنظرت همینطوری نگه دارم پولم رو بریزم تو یکی از کارت هام 

عزیزم من واقعا نمیدونم ناراحت شدن همسرتون در چه حد هست .

ولی اگر بتونی جلوی خودت رو بگیری و به همسرت نگی و برای بلند مدت پارسیان بخری و مخفی نگه داری خیلی هم خوب هست به نظرم .

پول بالاخره خرج میشه ولی پارسیان رو آدم به این راحتی نمیفروشه . 

آره خودمم همینو میگم پول بمونه خرج میشه 

حالا بزار بعد از تعطیلات اگه  قسمت باشه میگیرم

فوقش میگم برا مادرم 

آخه مامانم پولاش رو میده من براش نگه داشتم 

همسرمم میدونه 

خیلی دوس دارم امسال حداقل ۵ ،۶ تومن پس انداز کنم 

با همین ۵۰ تومن ۱۰۰ تومان 

چون قسط زیاد داریم پول زیاد تو دست و بالم نیست

امسالم خداروشکر لباس کامل گرفتم فقط چند تکه لازمم اونم میخوام بگیرم 

یارانه ام داده ب من از امسال خواستم ی قرعه ده ماه بنویسم هرکاری کردم کسی نبود شرکت کنه خیلی ناراحت شدم .خواستم باهاش گوشواره بگیرم 😫

اینجا کسی هست منو راهنمایی کنه .شوهرم چندین ساله فروشگاه مواد غذایی داره هشت ساله ازدواج کردیم.قبل ازدواج هم همین بوده شغلش. با پدرش هم شریکه و مستأجران.این مغازه هیچ حساب و کتابی نداره و هرکس به نحوی ازین مغازه برمیداره دیگه خسته شدم ازین شغلش که درآمد مشخصی نداریم و به اندازه زحمات حقوق و درآمد نداریم. باباش سنش بالاس زیاد مغازه نمی‌مونه بار سنگین مغازه به دوش شوهرمه. تفریح و مسافرت اصلا مارو نمیبره چون همش میگه چک داریم و .... ازشغلش بیزار شدم.از طرفی خیلی مراعات باباشو می‌کنه حاضره بکوب در مغازه باشه ولی باباش اذیت نشه.

پولی داشتم گذاشتم سرماشینش

ماشینشوعوض کرد

بهش گفتم عید که شد باید مارو ببری یجا تفریح

قبول کرد

مانم اینا رفتن شیراز گفتم بیا ماهم بریم گفت خوشم از خانوادت نمیاد بهم خوش نمی‌گذره باهاشون

ولی هرجایی که گفتی میذیم

گفتم باشه پس بیا بریم خونه عموم یروز

خونه عموم دزفوله

قبول کرد

زنگ زدم زنعموم هماهنگ کردم

شب اومد گفت نمیتونم بیام

چک دارم

منو خجالت کرد پیش اونا

بهونه هزارتاآورد

یبار گفت بچه ها شیطونن

حالا ما می‌خواستیم فقط یروز بریم نه بیشتر

اینطور منو اذیت میکنه

از صبح تا شب کارش شده مغازه

حتی یه روز ازین عید رو نداریم

ازش خسته شدم

بخاطر بچه ها نمیتونم ازش طلاق بگیرم

رفتم تهران لباس بخرم گفت برو اونجا بهت پول میدم

رفتم اونجا هرچی بهش پیام میدادم زنگ میزدم پول نمی‌فرستادد

برا بچه ها لباس خاستم بخرم

بهش گفتم پول بده

قسم خورد که من اگر بخرم پول شب برام میریزه

اونم نداد

میرم کارگاه چله کشی میکنم کار میکنم پولی گیرم میاد

تو اون ایام که کار میکردم کلی بهم تهمت میزد که میری فلان و بهمان میکنی بیرون

سلام عزیزم ب سلامتی

وقتی بچه ها بزرگ بشن همش دنبال جای هستن ک هم سن ووسال شون باشن  

من چون دخترم بزرگ همش دنبال ی همراه جایی باشیم  بندر نشد بشینم  

وگرنه کل تعطیلات بندر می موندم

الن اومدیم شهرمون دخترم خودش روزه ست تا ۳ ظهر خواب بعدشم 

عصرا و شبا ی دورهمی جای بعدش خونه تا ۲ شب بیداریم سحری بخورن بخوابن  

دختر کلاس اولیم درس و مشق تعطیل   

منم هی حرص می خورم ک چی میشه  اونم بی خیال

عزیزم همین ک کار می کنه برا رفاه شما خیلی خوب      

من ی دوستی دارم کارمند بعضی وقتا روزا کار پاره وقت داره

یعنی ۶صبح میره تا ۵ عصر 

بعدش شوهرش تو خونه خواب نمی ره در مغازه

میگ صبح با بچه ها میری ی جوری برین ک صدا نیادمن بیدار نشم

حالا خانمه 

بابچه ۲ ساله و ی عالمه کیف و ساک ب کولش 

بچه کلاس اولی میاد تو کوچه ک آقا بیدار نشه 

با ی وضعی خیلی ناراحت کننده

تازه پول خرج بچه ها و لباس و دکترم با خانمس

بعضی وقتا بچه ها رو تو پارک نگه میداره

میگ شوهرم خواب .....برم بیدار میشه

دعوا راه می ندازه

ی چی می گم ی چیزی می شنویی  

همش میگ من چیزی نمی خوام فقط بزاره با بچه هام تو خونه آرامش داشته باشم

ب قول دوستمون معصومه جون  

من این چیزا رو ک می بینم روز ی صد بار برا وجود همسرم خدا رو شکر می کنم  

سلام عزیزم من بهشون میگم

سلام عزیزم حرص خوردن نداره ، کلا توی عید درس و مشق تعطیل میشه .

حالا بعد از عید دوباره ما معلم ها باید مثل اول مهر استارت بزنیم بچه ها مغزشون قشنگ ری استارت میشه . 😂😂😂😂

سلام عزیزم خدا حفظ تون کنه    

چند لحظه ی بار می گم بخون یا دوتا خط ب زور می نویسع  

تا ب قول شما مطمئن شم همی چی پاک از یادش نرفته باشه  

دختر من که هر روز یه سینی خوراکی اماده میکنه میره اتاق در و می‌بنده میشینه یع ساعت برنامه می‌نویسه دیگه اینقد برنامه رو طولش میده خسته میشه جمع میکنه،😮

ما چند روز بعد عید بچه ها مریض شدن دوبار دکتر بردم هنوزم سرفه دارن،،خودمم چند روز گلو درد خیلی بدی داشتم امسال اصلا جای خاصی نرفتم،،،شهرستانم نرفتم ،،،دیروز قرار شد بریم شیراز که باز قسمت نشد و کلا بیخیال تعطیلات نوروز شدیم،😱

اما دخترم وسواس شده جوری که دیروز به باباش میگه میشع با کسی نریم تفریح،😳مثلا یه بار گیر میده فلانی قبل غذا دست نشسته،،،یا کره و پنیر و چرا گذاشتن تو یه بشقاب ؟؟چرا جای چنگال نون دستشونه,,,,,,وقتیم چیزی ببینه غذا نمیخوره بهونه میاره گشنم نیست اما بعدش میگه به این دلیل،،،،من خودمم وسواس هستم اما موقع غذا به کسی اصلا نگاه نمیکنم اینقدم سخت گیر نیستم فعلا روانشناس نمیتونم ببرمش چون امسال خیلی زیاد درگیر دکتر و ،،،بوده باید یه فرجه بهش بدم چون خیلی اذیت شده اما این وسواسش نگرانم می‌کنه مخصوص ایام کورنا رفتار مارو دیده بدتر شده الانم تا خوراکی که میخره رو جلدش و نشوره باز نمیکنه،،،این چیزا تو سفر خیلی سخت میشع و اذیت میشیم

یعنی ما دو ماه پیش جایی رفتیم هر سویتی میرفتیم قبول نمیکرد میگفت نباید دستشویی و حمام یکی باشه به زور گیر اوردیم ،،

سلام عزیزم خوبین   

 آفرین  

این فسقلی کوچولو کلاس اولی اصلن هنوزم نمی خواد قبول کنه درس و مشق دارا  ولی خدا رو شکر می ببینم یادش درسا رو کلمات رو ...

می خونه 

احوال بهتر عزیزم

خدایش وسواس تو مسافرت اذیت میشی

منم خودم اینحوریم

ولی بعضی جاها رو مجبوری تحمل می کنم