دورهمی دوستان قدیمی (+جدیدیااااااا)

بعضی وقتها این گوشمالی ها جواب میده 

دور از تمدنه ولی حقشونه 

با بعضی یا باید این مدلی بر خورد بشه 

یکی از خانوما هم تو مجتمع قبلی ما بود 

شوهرش یه خبطی کرده بود داداشاو پسر عموهای خانومه ریخته بودن سرش یه جوری زده بودن که یک ماه استعلاجی گرفته بود افتاده بود خونه 

گوشیش هم گرفته بودن ازش 

وقتی رد میشد فقط زمین رو نگاه می‌کرد ،جرات نمی‌کرد سرشو بالا کنه 

خونه و ماشین هم زده بود به اسم خانومش  

نگین گناه داشته 

با یه خانوم ریخته بوده رو هم که خبر دار شده بودن و ادبش کردن 

دوتا بچه داشتن دیگه موند سر زندگیش 

اینها که میگید و من میخونم از بارداری ترسیدم😭

به قول پسرم نترس نترس😍انقدر شیرین و قشنگه🤩

چه پسر شیرین زبونی خدا حفظش کنه😍

دوست داشتی عکس گل پسرت بزار😍

چند سالشه؟ 

بچه ها تا کوچولو هستن شیرین زبونی میکنن خیلی نمکن😍

شاید شما هم یه روز بیای تعریف کنی 

من اون قسمت که مجردی تنهایی رفتی مسافرت خارج از کشور  

تو ذهنمه  

خواهر من که مهاجرت کرد مثل شما بود 

تو کودتای ترکیه ،اونجا بود تو هتل گیر افتاده بودن خدا رو شکر به خیر گذشت 

اگه خاطره جالب و هیجان انگیز داری برامون تعریف کن 

البته اگه دوست داری

درنا جون جسارت نباشه یه نظری دارم🌹🌹🌹🌹🌹

دفعه بعد وقتی قراره هزینه ای بشه نوبتی انجام بدین

مثلا این بار نسخه دخترتون تو اولویت بود دفعه دیگه بگید نوبت منه و دفعه بعد نوبت نفر بعدی خانواده 

اینطوری  بچه ها میدونن شما هم گاهی باید  اولویت اول باشید و گاهی اونا باید از نیازهاشون به خاطر شما کوتاه بیان😉😉

من اصلاااااااااااااااا حالا تهوع نداشتم

ویارم نداشتم

فقط درد داشتم دل درد مثل پریود روز اول

۸ماه درد داشتم...

خدا گفت گناه داری همین بسته 🥲😄

ویار و حالت تهوع بهت نمیدم 😎✋

من ترکیبی همه مدل ویار  داشتم 🥴🥴🥴🥴بیشترین چیزی که منو اذیت می‌کرد دیدن شوهرم بود

هر وقت شوهرم خونه بود حالم خیلی بد بود حتی از کنارم رد میشد اذیت میشدم

وقتی نبود یکم بهتر بودم

من با اون وضع داغون میرفتم دانشگاه

بعد بوی آشپزخونه می‌پیچید توی کلاسا من  دوست داشتم  سرمو بکوبم به دیوار

خدا رو شکر به خیر گذشت و مغزم نکوبیدم به دیفال😅😅😅😅 

سر دومی قرص دمیترون خوردم و راحت شدم

عه

خواهر شوهر بزرگ منم شوهرش میدید بالا میورد 😄

شوهر مثلا میخواست دلداری بده بغلش میکرد باااز عوووق میزد 😄

بعد دومی حامله بود بازم اینطور شد 

بعد هیچ وقت بهش نگفت تا دومی سقط شد گفت مرد مومن من حالم از تو‌بهم میخورد 🤢😄

میگن هرکسی ی دردی داره...

من حسرت قدم زدن تو دلم مونده بود 

فکر کن من پیاده میرم خونه مامانم تهش ۱۰ دقیقه ست

اسنپ میگرفتم

پیاده روی ممنوع بود دل دردم اوج می‌گرفت

کار خونه ک تعطیل اصلاااااااااااااااا ی وضعی

اون یک ماه ک دل درد نداشتم عین ندید بدیدا فقط راه رفتم

انقدر رفتم ک‌باز دل درد گرفتم 😩😄

امیدوار جان درست میگین 

میگم امسال کنکور داره 

مراعات کنم بگذره 

انتظار قبولی تو سال اول هم ازش ندارم ‌

چیزی که تاثیر مثبت داشته باشگاهه 

رشته رزمی 

آرومتر شده حسابی

من دلم نیومد به شوهرم بگم

ولی خودش شک کرده بود

میگفت وقتی خونه نیستم بهت زنگ میزنم صدات سرحال تره تا وقتی من خونه ام 🤔🤔🤔

منم میگفتم نمیدونم ، نه بابا اینطوری نیست😉😉😉😉

😁

من ۸ ماه شیاف میذاشتم

دیگه پاره پوره شده بودم رسماً 😩😄

خدا روشکر

مادرای امروزی در قیاس با مادرای خودمون  با چالش های خیلی  بیشتری مواجه آن

قدیما گوشی نبود

تجملات و ساعت فلان مارک و کتونی فلان مارک نبود اگرم بود بین مردم عادی نبود

ما بچه ها با یه توپ خوش بودیم

ولی الان اینقدر چیزای خوشگل و کیوت وجود داره خودمونم دوست داریم داشته باشیم چه برسه به بچه ها

امیدوارم خدا کمک کنه بتونیم به بهترین شکل ممکن  از این بحران ها عبور کنیم 

ای جانم چقدر سختت بوده🥴🥴🥴