دورهمی دوستان قدیمی (+جدیدیااااااا)

مهسا منم منتظر دیدن همه عکسا هستم

یه کم میزون نیستم این روزا

باید به تنظیمات کارخونه برگردم😅

خودمم عکس میذارم

اونشب گذاشتم که کسی ندید

آخ آخ🤣🤣🤪🫂

انقدر از این روزا خواهی داشت

گاهی وقتا از بس گرسنه ات میشه ونمیتونی چیزی بخوری گریه می‌کنی🥲🫂

امامیگذره😊

نود وپنج درصد این حالتها تا پایان سه ماهگیه💖

سلااام عزیز مرسی مهربونم 

آره کاملا درسته 

مادر بودن خیییلی سخته 

منم کاملا سکوت کردم به پدرش هم نگفتم 

گفتم تو امتحانات آرامش داشته باشه . 

من نسخه خودم تو کیفمه ،اولویت رو دادم به دخترم که این حرف رو زد 

آره درست میگین همین که سالم باشن ما راضی ایم 

هدف من کلا اینه که از لحاظ روحی روانی و اخلاقی آدم سالمی باشه و مستقل ،انتطار آنچنانی هم ازش ندارم  

آفرین به دخترت نتیجه زحماتت هدر نرفته 

خدا برا هم حفظتون کنه

عزیزززم 

پس غذای سرد دوس داری 

فککن ببین نظرت روی سالاد الویه چیه

وااای عاشق پسر کوچیکه شدم 

کلللی خندیدم ‌

خدا حفظش کنه 

الینای ما هم همینه ،بچه ها خیییلی متفاوتن 

چن باری اینو تعریف کردم اینجا 

یه دفعه داشتم خونه رو جمع و جور میکردم یه صندوقچه داره  

شکل صندوقچه های قدیمی که توش بدلیجات و اینا میزاره 

بهش گفتم بیا این صندوق گنجت رو بردار بزار تو اتاقت 

گفت مامانی قشنگم باشه میبرم 

ولی تو بزرگترین گنج منی  

پیش دبستانی بود اون موقع همونجا زدم زیر گریه 

اینجا هم که اسباب کشی کردیم دختر بزرگم گفت من هیچچچی نمییارم همه رو نو می‌خوام ،سرویس خوابشو نیاورد 

اینجا هم گفت رو زمین نمی‌خوابم تا تخت بخرین داشت وسایلشو جمع میکرد بره خونه مادرم ‌

الینا بهش گفت بیا تخت من واسه تو من رو زمین میخوابم 

دوتا تشک پنبه ای رو هم انداختیم باز خواهرش میگفت نمیتونم بخوابم تخت می‌خوام 

ملکه خانوم راضی شد رو تخت خواهرش بخوابه تا فرصت کنیم براش بخریم  

اوضاع داریم والا

سلام عزیز 

آره درسته بزرگ میشن میرن تو اجتماع با واقعیت رو برو میشن 

درست میگین یه کم سختی بکشن بیشتر قدر میدونن

این تیکه ویارهای بارداری باحاله ها😁

من اگه باردار میشدم بیچاره شوهرم🤣

سلام مریم بانو 

آره عزیز وقتی همه امکانات واسه بچه فراهم باشه پر توقع میشه  

فکر می‌کنه همه دنیا همینه 

دختر شما قدر شناس و مستقل میشه   

خدا به مالتون برکت بده 

پر روزی و سالم باشین 

زندگی با تلاش و کم کم ساخته میشه 

آره دیفن جان بار دار شده 

بهونه افتاد دستمون ،خاطرات بارداری تعریف میکنیم 

من پیتزا سبزیجات و خیار و کشک می‌خوردم  

تا دیفن جون به سلامتی فارغ بشه. 

تا ۹ ماه وضعیت همینه تا ایشالا برسه به بچه داری  

بعدش کولیک بچه و ....  

خوندم. خدا برای هم حفظتون کنه... باباها معمولا خیلی ذوق میکنن. حالا داداش من میگفت اگه دختر شه تا چهارسالگی خودم بزرگش میکنم واسش لباس میخرم. تو پیجا دنبال لباس دخترونه بود. وقتی فهمیدیم پسره خورد تو پرش 😆😆الان عاشق همن😍😍

منم همین بودم شوهرم واسه کباب زد. با اولین تبکه حالم بد شد نهار هلو خوردم🙃🙃

نه. محمد و ارسلان. یکیشون یه ذره مشکل داره☹️ولی نگران اخرش نباش انقدر ذوق نی نی هست که دیگه دردش به چشم نمیاد. 😍😍

😍😍😍الان که دارم واست مینویسم. اقایون تو بغل هم تو پیج ابی لالی دارن اهنگاشو گوش میدن. همو ماساژ میدن🙄🙄

من که خاطرات بارداری هم ندارم😁

باشه. چرا میزون نیستی دوستم؟ انشالله که همیشه خوش باشی. 😘😘