سلام دوستان التماس دعا
همسرم و بردن اتاق عمل دعاکنید به سلامتی برگرده انشالله🤲🤲
کاری نکردم که
رفتم خوردم برگشتم
طرف خودم خیلی معمولی فقط به اخترام بزرگیشون
مثل یه شب مهمونی معمولی
اما خواهرا که دور هستن جمع شده بودن پنحاه شصت نفر دور هم .تو خونه باغ خواهرم
دیگه تصور کن چی بوده .خیلی دلم گرفت دوست داشتم همه نزدیک هم بودیم
اره بابا. تیر اخرم با کادو خورد تو قلب خواهرشوهر. من که حواسم نبود داشتم با جاری خوش و بش میکردم. شوهرم میگه برق از سرش پرید. صورتش قرمز شد🤣🤣🤣یه جوری شد دهنشون بسته شد.
چهارشنبه شب مثل اینکه یلدایی بردن براش. اونام دعوت کردن واسه یلدا. شب قبلش به من گفتن، من قبول نکردم، گفتم جای دیگه قول دادم. البته شوهرم از قبل میدونست گفت اصلا قبول نکن.
سلام بچه ها خوبید
ماهم دیشب خواهرم دعوت کرد و یلدا اونجا بودیم
جمعیت هم زیاد بود خواهرم و دختراش حساااابی زحمت کشیده بودن کلی تدارک و تززییین ...
یکشنبع برا روز مادر هم خونه بابام دوباره هم یلدا داریم هم روز مادر
یکی کردیم که هم اذیت نشن هم به بقیه دعوتی ها برسیم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
14 ثانیه پیش
19 ثانیه پیش
19 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز