شاید باور نکنی ولی این یکی مرد امروز نان گرفت جیران 😂
بیرون بودیم با ماشین گفتم وایستا نون بگیریم گفت اوووووه خیلی شلوغه. با خنده گفت بریم خونه امروز خدا بزرگه. فردا هم خودت میای نون میگیری! گفتم پس منو برسون خونه خودت برگرد نون بگیر امروز غذا نونی داریم. فردا هم این نونوایی تعطیله. بعدشم گفتم اوووه منم فردا هزارتا کار دارم. اومد خونه نگاه کردم گفتم عصری برو نون بگیر. همون موقع دوستش اومد دنبالش رفت با نون برگشت. من ذووووق
یکی دیگه از پیشرفت هامم بگم. رفتیم سیب زمینی پیاز و کدو گرفتیم. من خیز برداشتم که مثل همیشه پلاستیک هارو از رو پیشخوان بردارم و برم! یهو به خودم اومدم و دست نگه داشتم. داشتم از مغازه می رفتم بیرون گفت کمکم کن!! (پررررروووو)
گفتم یهو تغییر نکنم که حساس بشه برگشتم پلاستیک پیاز که سبک تر بود برداشتم.
بعد اومدیم دم خونه پیاده شدم یه پلاستیک بود توری خریده بودم اونو برداشتم و رفتم تا بقیشو خودش بیاره.
ازونور خیابون داد زد گفت پس چرا چیزی نبردی؟ ( پرررررووووو) گفتم چرا من یه دونه اوردم 😁
برا اون هم سبک بودن ها کلا ۴ یا ۵ کیلو بودن. ولی چون خودم از اول عادتش دادم الان باید از سرش بندازم کم کم