اره دور و بره من پره ازین زنا
واقعا میترسم...مثلا فکرشو کن خدایی نکرده آدم بیوفته فردا بمیره ، توی زندگیش چکار کرده؟با چه هدفی زندگی کرده؟
همش فکرمیکنم اگه دانشگاه نرم و تا همیشه این شهر بمونم نهایتا ازدواج میکنم و عین بقیه زنای اینجا میشم.
ولی من دلم میخواد درآمد داشته باشم ، سفر برم ، عاشق بشم...دوستای جدید پیدا کنم ، مستقل بشم ، یه کاری رو راه اندازی کنم.
دلم هیجان میخواد ، اینجا همش روزمرگیه ، همش تکراره روزهاست ، خیلی خسته شدم