2777
2789
سلام مامانهای عزیز 6 روز قبل با شوهرم دعواموش شد من و پسر 14 ماههام قهر کردیم رفتیم خانه مامانم . دیشب مسج داده که اصلا دلش برامون تنگ نشده اولش فکر کردم شوخی میکند قسم خورد که اصلا دلش تنگ نشده و خودش اقرار کرد که قلبش از سنگ شده و اصلا نمیتواند قبول کند که اززن وبچه دارد . به نظر شما من چگونه باید باهاش رفتار کنم ؟البته باهم آشتی کردیم و قراراست امشب بریم خانه.
عزیزم هیچ وقت تحت هیچ شرایطی خونتو ترک نکن...چون این موضوع دیگه براش عادی میشه....به نظر من حرفهایی رو که دوس داری بهت بزنه رو خودت غیر مستقیم بهش بگو یا از زبان بچه ات بگو مثلا وقتی اومد بگو بابایی دل من و مامانی برات کلی تنگ شده بود و از این حرفها
هیچ وقت نفهمیدم چه رازیست بین دل و دستم..از دستم رفت به هرچه دل بستم...!!!

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

رزگل عزیز شاید این هم یکی از شیوه های جدید آقایون هست که به هم یاد میدن یا بلدن که خانمشون توبه کنه که قهر کنه و از خونه بره ، شما هم بگو من رفتم که یه استراحتی کرده باشم و همسرتون هم تنها راچع به کارش فکر بکنه ،وگرنه اونجا خونه 3 تاتون هست و آدم که از خونش قهر نمیکنه (به قول معروف شما که خانم خونه هستی مخص.صا تو این دوره زمونه هیچ وقت سنگرتو که خونتونه ترک نکن )
نباید خونه رو ترک کنی و دعواتون رو این ور اون ور ببری...... الان از حرصش می گه دلم براتون تنگ نشده فردا دیگه براش عادی می شه و راست می گه که دلش تنگ نشده.......... هیچ وقت عقب نشینی نکن و میدون رو خالی نکن که یهو خدایی نکرده رقیب پیدا نکنی
عزیز دلم اگه دلش براتون تنگ نشده بود اصلا مسج نمیزد یعنی اصلا بهتون فکر نمیکرد که بخواد مسج بزنه
پس بدون خیلی دلش تنگ شده ولی از اونجا که مبادا عذرخواهی کنه و احساس ضعف بهتون نشون نداده
فقط محبت کن و بار آخر باشه که قهر کردی و رفتی از خونه
من الان نزدیک 7 ساله که ازدواج کردم الان خدا رو شکر خوشبخت هستم ولی 4-5 ماه اول زندگی خیلی زندگی برام سخت بود یعنی برای هردومون هر شب با چشم گریون میخوابیدم و دائما بحث میکردیم سر چیزهای بیخودی و چون زیاد با هم بلد نبودیم حرف بزنیم و دردمون رو بگیم بابت هر چیزی بهونه میگرفتیم ولی هنوزه که هنوزه کسی نمیداند که ما چه مشکلاتی داشتیم یعنی به هیچ کس حتی مادر و خواهر خودم و شوهرم هم همینطور به هیچ کس چیزی نگفتیم چون دوست نداشتیم کسی از زندگیمون خبردار بشه و بخواد دخالت کنه یا دوستی خاله خرسه بشه
خوشبختانه بعد از اینکه یاد گرفتیم که حرف بزنیم خیلی از مشکلاتمون حل شده البته بگم هنوز هم گاه گاهی بحث میکنیم نمیشه که 2 نفر با هم زندگی کنن و بحثی هم نداشته باشن ولی دیگه میدونیم که باید با هم حرف بزنیم و اینکه هر روز و هر لحظه به هم یادآوری کنیم که دوست داریم یکدیگر رو
شوهر من هم اوایل نمیگفت که دوستت دارم از بس که من بهش گیر دادم هی گفتم دوست دارم تو منو دوست داری هی ازش سوال میکردم البته هنوز هم میگم اون هم میپرسه روزی 10 دفعه این مسئله را بزبان میاریم تا ملکه ذهنمون بشه که خدایی نکرده از هم بدمون نیاد بدونیم که عاشق هم هستیم
شما هم سعی کن این کلمه سحر آمیز دوستت دارم و عاشقتم رو زیاد بکار ببری که به هردوتون تلقین بشه سعی کن که شوهرت هم به مرور زمان این حرف رو بهت بزنه
دیگر هیچگاه چنین روزی را با فرزندتان نخواهید داشت،فردا کمی پیرتر از امروزشان خواهند بود. امروز یک هدیه است، نفس بکشید و توجه کنید. آنها را ببویید و نوازش کنید، امروز لذت ببر مادر، پیش از اینکه متوجه شوی، تمام خواهد شد.
البته یه چیز دیگه رو هم بهت بگم ان شاالله که مشکلی دیگه نداشته باشی ولی از خونه نرو اگه هم قرار کسی از اون خونه بره بیرون و فکر کنه و استراحت کنه شوهرت هست تو با یه بچه کجا میخوای بری اصلا نباید خونه را ترک کنی اونجا حق مسلم تو و بچه ات است
دیگر هیچگاه چنین روزی را با فرزندتان نخواهید داشت،فردا کمی پیرتر از امروزشان خواهند بود. امروز یک هدیه است، نفس بکشید و توجه کنید. آنها را ببویید و نوازش کنید، امروز لذت ببر مادر، پیش از اینکه متوجه شوی، تمام خواهد شد.
عزیزم:شوهر من همیشه بهم میگه اگه یه روز قهر کنی هرگز سراغت نمیام.خوب چرا من باید اجازه بدم یه مشکل تا اونجایی پیش بره که از خونه قهر کنم و برم.مامانم همیشه میگه:یا زن یا مرد باید نیم من بشن.نه اینکه دوتاشون یه من بشن.نمیدونم مشکلت چی بوده.اما مطمئن باش این راهی که انتخاب کردی آخرین راه بوده.ما هزار راه نرفته داریم.به خونت برگرد و سعی کن مشکلتو همون جا حل کنی. نه ایبنکه جارو خالی کنی واسه یکی دیگه.......





































مرسی از مامانهای مهربان . منهم که قهر کردم رفتم خانه مامانم به مامانم گفتم که شوهرم رفته ماموریت . میدانم نباید خانه را ترک کنم ولی دیگر صبر و تحملم تمام شده بود . وقتی می گه برو خانه مامانت فردا دیگر اینجا نبینمت چه جوابی بدم ؟
رز گل عزیز
وسط دعوا حلوا پخش نمیکنن عزیزم
وسط دعوا که نمیاد بهت بگه قربونت شکل ماهت برم.یهویی نری ها میمیرم بدون تو....... طبیعیه که بگه برو دیگه نبینمت
جواب این حرفش این نیست که بذاری بری
جوابش اینه که دیگه هیچی نگی چون این حرف نشانه خطر برای ترکیدن دیگ بخاره.....بری یه اتاق دیگه و سعی کنی اروم باشی و اجازه بدی شوهرت تنها باشه و تو هم تنها باشی
وقتی هم کهبرمیگرده خونه نه قهر باشی نه اشتی.......
وقتی هم که قهر کردی رفتی یه شوهر مغرور که مسیج نمیزنه بهت بگه کجایی ردم از دوریت
اما به عنوان یه روانشناس اینو بهت میگم اویزه گوشت کن
توجه منفی هم یه جور توجهه.......اگه کسی به تو بی نوجه باشه اصلا محلت نمیذاره..وقتی که توجه منفی بهت داره یعنی نظری بهت داره اما یا غرور یا بی تجربگی باعث میشه ندونه چیکار کنه
این شعر رو یادت نگه دار که وقتی لیلی کاسه مجنون رو شکست و به مجنون گفتند که ول کن این دختره رو کاسه تو رو از بین اون همه کاسه شکست..به فرد ایراد کیرنده مجنون گفت که اگر با دیگرانش بود میلی.چرا جام مرا بشکست لیلی؟
وقتی شوهرت اونطور بهت مسیج میده یعنی یه توجه منفی بهت داره........ازش اتستفاده کن.......نکنه مقابله به مثل کنی؟
اگر زنها دنیا رو می گردوندن هیچ جنگی وجود نداشت فقط چندتا کشور با هم قهر بودن و حرف نمی زدن!!!
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز