سلام شبنم جون
دختر نم اصلا نمیشینه اصلا
میخواد غذا بخوره هم نمیشینه خم میشه یه چیزی بر میداره و میره من جای اون ساق پاهام درد میگیره
خیلی شیطونه این چند روز که شهرستان بودیم خیلی بهش خوش گذشت یعنی ترکوند اینقدر که شیطونی کرد هر جا هم میرفتیم دیگه نمیومد با گریه میاوردیمش
پیش بقیه هم راحت میموند من به کارام برسم
منظورش با ایما و اشاره و کلمات نامفهوم راحت میرسونه
کلمات ما را تکرار میکنه ولی با زبون خودش
ولی هییییییچی نمیخورد اصلا مونده بودم انرژی از کجا میاره
همه میگفتن از شدت بازیگوشی که غذا نمیخوره
خدا را شکر همه چی خوبه زندگی با بچه خیلییییییی شیرین شاید چون ما خیلی انتظار محیا را کشیدیم
هیچی مثل غذا نخوردنش حرصم نمیده
هر جا که میرم چون همیشه بدون بچه که میرفتم بغضم میگرفت خیلی حس خوبی دارم همه زندگیمون شده این دختر شیطون ریزه میزه بدغذا لجباز