هی خواهر اگه بدونی من چه دعواها را پشت سر گذاشتم
میشینی به حالم زار میزنی
یه دختره را تو محل کارش برداشته بود باهم رفته بودن سفر ، به دختره گفته بود مجرده
دختره را پیدا کردم بهش گفتم زن فلانی ام
اونم زنگ زده بود شوهرم و دعوا که تو زن داشتی نگفتی
شوهرم همون موقع اومد دنبالم
فکر کن تا برسیم خونه فقط تو ماشین چپ و راست میزد تو دهن من و چرا زنگ زدی دختره ، غلط کردی زنگ زدی بهش
رسیدیم تو کوچمون ، منو میکشوند رو زمین و میبرد تو خونه ، زد شیشه ورودی خونه را شکوند
اون روز من از غصه دق نکردم خیلی بود