2777
2789
برا من که یکیشون کلا دو سه بار دیدم یکی دیگه شونم فوق‌العاده س،یه حامی ب تمام معنا با وجود اینکه از ...

خوش به حالت

مالع منم اول اینجوری بود ولی بعدش خراب شد

 قضاوت ممنوع!!🗣 ما اومدیم دنیارو عوض کنیم ولی دنیا مارو  عوض کرد:) اگ مخالف نظر منی ریپ نزن گلم جواب نمیدم رید.ه میشه بهت🙄🤙🏻(🥂)اگ دیدی بهت درخواست دوستی دادم و تو یه تاپیکی باهات خوش رفتاری کردم مطمعن باش یا خواهرشوهرتم یا مادرشوهرت😑🥱

منی ک قرار بود صابخونه بشم با اندک پولی که عوضی پس داد ۱۵۰ میلیون  مستاجر شدم شوهرم گفت عیبی نداره بیا بریم رفیقت ک نمایشگاه داره یه ماشین بردارم تو چک بده و خودت پاس کن ۳۵۰ میلیون رو  اونم گفت باشه شوهر ساده ی منم باور کرد روزی که قرار بود برن ماشین بردارن عوضی با دوز کلک ماشین رو ب اسم خودش زده بود و سند جعلی دادن شوهرم امضا کنه  شوهر منم فک کرده ماشین  به اسم خودشه ولی یه روز ک شوهرم  میخاد تز گاوصندوق عوضی پول برداره برگه سند میفته جلو چشش و میبینه سند ب اسم داداششه

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



بازم شوهرم بخشید و گفت برو بزنن ب اسمم  گفت ماشینی ک ۳ ماه پیش ۳۵۰ بود الان ۳۷۰ میلیونه  ۲۰ تومن دیگه باید بدی  مایی کع قسط وام ازدواج بود قسط جهیزیه بود و کرایه خونه دیگه پولی واسه ۲۰ تومن نداشتیم شوهرم بازم گفت برادر بزرگمه  بهش گفت بزنن ب اسمم ۲۰ تومن رو کم کم میدم  اما برادرشوهر گفت برو بابا رو چه حسابی اعتماد کنم شوهرم گفت رو همون حسابی که ۵۰۰ میلیون قرض داده بودم بهت و همون روز ماشین رو ازمون گرفت و تهدید کرد  که یا بدید یا زنگ میزنم کلانتری میگم ماشینمو دزیدن و الانم تو خونه شما پیداش کردم شوهرم گفت وردار ببر ولی تف تو شرف تو و برادری ما

همه افتادن طرف اون ولی پا ب مای شوهرم  موندم و دوباره از صفر شروع کردیم به جان  عزیزترین کسم اگه دروغ بگم بعضی شبا کلا شام نمیخوردیم یا نون و پنیر میخوردیم تا بتونیم خودمو بکشیم بالا  پدرشوهرم طرف ما بود و به اسم ما قرعه کشی نوشت و قسط رو خودش می‌داد خدا یار بود با دل شکسته و آه کشیدم  و دومین نفر قرعه به اسم ما در اومد و شوهرم یه ماشین پراید و مدل پایین خرید روزا تو کارخونه کارگری می‌کرد و شبا اسنپ کار می‌کرد و من منشی  شده بودم  خداروشکر بعد ۳ ماه ورق برگشت همچیز روبه راه شد ولی اون عوضی به بدبختی رسید من دلم خنک نشد از بدبختی اون ولی گفتم زمین گرده تا دید شوهرم وضع اش بهتر شده بود آمد به غلط کردن ک داداش ببخش به خدا عوض شدم به جان مامان عوض  شدم  

پدرشوهرم گفت برای رضا کار درست کردم و قرعه نوشتم برا تو هم انجام میدم بجا قرعه یه مبلغی بهت میدم ولی وای بحالت از راه خطا بری جلو اولش خودشیرینی کرد و دو روز رفت سرکار تا پولو بگیره  تا پولو گرفت کار رو ول کرد و با دوست دختراش خرج مرج میکرد هر شب بهترین رستوران ها با دوستاش شام می‌خورد بهترین هتل ها میرفت  و مدام با رفیقاش مسافرت  میرفتن  گذشت و سر یه ماه پولش ته کشید و پدرشوهرم گفت من دیگه پولی نمیدم دوباره به فکر سرکار رفتن افتاد اما مگه تو شهر غریب کسی رو داشت با همه این بدیا پدرشوهرم باهام صحبت کرد و گفت عروس ببخش ک راضی ام به جان عزیزت با این همه درد و مرگ بچم بازم قبول کردم فقط بخاطر پدرشوهرم چون نصف موفقیت نا بخاطر کمک اون بود 

بعضی شبا عوضی خونه نمیومد و پیام میداد ک اگه خونوادم زنگزدن بگو خوابه   

هر موقع که توخونه بود همش تو اتاق بود و فقط برا ناهار شام بیرون میومد و در اتاق ک باز می‌شد  بوی ادکلن و یه کوفتی قالب بود ک حالمو بد میکرد یه روز که رفته با رفیقاش واسه کوفت کردن عر@ق  رفتم اتاق رو جمع کنم جارو کنم فهمیدم اعتیاد  داره و الکل و مش#روب هم میخوره  شب و شوهرم اومد بهش گفتم اینارو دیدم شوهرم فرداش سرکار نرفت تا بیاد خونه  وقتی رسید خونه شوهرم گف همین الان وسیله های حال بهم زنت رو وردار گمشو بیرون از خونم  اونم گفت خونه ایی که بابام کمک کرد تا خریدید رو چرا برم بیرون  مال بابای منم هست منم گفتم  اولا خونه با پولی ک بابات داد خونه رو خریدیم  و سند به اسم شوهرم و دست منه یادته ی زمانی  گفتی رنگ میزنم  کلانتری که ما ماشین دزدیدم الانم من زنگ میزنم میگم یه دزد وارد خونم شده  یچیزی زیر لب گفت و ساک و ورداشت  و رفت به منم گفت بد میبینی  گفتم منتظرم بعد اینکه رفت حدود چن روزی گذشت ازش ی پیام اومد که داداش زن زلیل زنت بهت گفته زمانی که نبودی خونه تو بغل من بود  اما منی که از ۹ تا ۴ منشی بودم و خونه حضور نداشتم  شوهرم وقتی آوند خونه گفت داداشم اینارو گفته گفتم من جات بودم یکی درمورد زنم زر زر میکرد دهنش  رو خون نالی میکردم نه اینکه وایستام نگاش کنم  

شوهرم بهش زنگ زد گفت  دعا میکنم رو تخت غسالخانه ببینمت تا برادری مثل تو نداشته باشم  بعدش اونم همچیو  گذاشته بود کف دست پدرشوهرم و مادرشوهرم زنگ زد به شوهرم که این چه حرفیه ب برادر بزرگت زدی شوهرم گفت وقتی ناموس منو به بی‌حیایی  میخواد بگه حقشه

منم بهش گفتم همین فقط اونم گفت انتظار داری چیکار کنم از خونم بیرونش کردم نفرینش کردم  قطع رابطه  ک کردم  اعصابش واقعا خورد بود و منم دست کمی از اون نداشتم 

ای بابا

عجب داستانی داشتین خانم!!!!

من از شما و همسرتون تعجب می‌کنم 

ببخشید  اینو میگم  اما با چیزهایی که گفتین، شک ندارم چند وقته دیگه اون حیوون رو میبخشین و باز جاش بالای خونتونه.

همه نامردیاش به کنار، اون حرف ناروا که در مورد شما زد به کنار

چطور شوهرتون تونست تحمل کنه؟؟؟؟

بخدا تعجب میکنم


👷‍♂️🙂من آرش هستم یک آقای آقا.😊👷
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز