خیلی حرص خوردم از این کاراشون همیشه همین اخلاق رو دارن اصلا نمیگن اینا جوونن شاید بحثشون بشه ما کوتاه بیایم ...البته با شوهرم تلفنی حرف زدن و شوهرم محل کارش بود من خونه بودم
شوهرم که اومد خونه خیلی عصبی شدم گفتم بعد ده سال زندگی همه پیشرفت میکنم ما پس رفت کردیم همه دو تا سه تا خونه خریدن ما همین یه نصف خ.نه هم از دست دادیم مستاجر شدیم حالا یه ما سین هم نباید داشته باشم پس دلم به چی خوش باشه ..هروقت جایی بخوابم بریم اونا باید برامون تعیین تکلیف کنند چراااااا یک کلام نگفتی من ماشین لازم دارم تمااااام...آخه ما سه مسیر که ربطی به هم ندارند چجوری اسنپ بگیریم
تازه یک ماهی میشه خواهرم سرطان سینه گرفته جراحی کرده پیش مامانمه خواستم برم بهش سر بزنم ..بچمم بیشتر وقتا پیش مادرشوهرم میذاشتم که اونجا اذیت نکنه
پدرشوهر مادر شوهرم هیچ وقت مستقیم بهم بی احترامی نکردم یا دخالت مستقیم تو زندگیم نکردن ولی این کاراشون خیلی اذیتم میکنه نمیدونم از سادگیه یا خودشونو میزنم به خنگی
گلم میدونم سخته کلا بی پولی همه رو می ندازه به جون هم نه تو مقصری نه خانواده ی شوهرت بااین وضع مملکت ادم نمیتونه چه خاکی تو سرش بریزه😭
تقصیر خودته اونقد از خود گذشتگی کردی ک پررو و پر توقع شدن
شات بزتر ببینیم امان از خانواده شوور
خلاصه امروز آنقدر قر زدم که دعوا بالا گرفت شوهرم می‌گفت خوب الان شده چیکار کنم دیگه تکرار نمیشه و چون چندین بار همین حرف رو زده و تکرار کرده منم حرص میخورم که این ح فت تکراریه اونم حرص میخورد که خوب الان پس چیکار کنم آنقدر غر نزن منم نمی‌تونستم خودمو کنترل کنم گفتم خیلی بی عرضه ای خیلی پخمه ای نمیتونی از حق زن و بچت دفاع کنی بلد نیستی به خونوادت نه بگی برای ما ارزشی قایل نیستی اونم خیلی عصبی شد کلی سر و صدا کرد زد تو سر و صورت خودش بچه هم کلی گریه کرد مهد رفتن کنسل شد لباس هم تنش بود منم نرفتم خونه مامانم شوهرم هم پیاده رفت سر کار
اسنپ میگرفتی میرفتی خونه مامانت ، مسئولیت رسوندن بچه ت را مینداختی گردن شوهرت خودش برسونه درکت میکنم سخته ولی با اذیت کردن خودت چیزی عوض نمیشه
مث مادرشوهرمن... شوهرم شده سرویس بچه خاهرش. با اینک تایم بیکاری دامادشون بیشتره ولی تنبله. ببرش بیارش. ببرش گردش. اه
ببین با این چیزا که تعریف کردی شوهر خوبی داری همچنین پدرشوهر مادرشوهر خوبیم داری بالاخره گاهی دلخوری پیش میاد شمام زیادکشش نده همسرت عذرخواهی کرده ببخش وتموم کن خب میرفتن ختم شمایه روز دیگه می‌رفتین چکارمیشه کردگاهی شمامجبوری گذشت کنی بخاطرارامش خودت
بمیرم شوهرتم تقصیری نداره ها چیکار کنخ
کاش با اسنپ میرفتی اونم خودش میدونه و کار و بچه و خانوادش
همش میگه باشه دیگه تکرار نمیشه ولی همش تکرار میکنه میگه چی بگم گناه دارن .نمیدونم برای رضای خدا کردم ازین حرفا ..گفتم الان خوشحال باش که ثواب کردی پدر مادرت خوشحال شدن برای زن و بچت یه روز به یاد ماندنی ساختی
چون شما جوون و ممکنه بحث کنید دیگران نباید خواسته هاشون رو بگن؟
اگه مادر خودتون بود می گفتید تو اسنپ بگیر ولی من با ماشین برم؟
اتفاقا شما دارید برای اونها تعیین تکلیف می کنید وقتی میگید نیازی نیست برن مراسم ختم .
می دونم ناراحتید ولی مشکلات مالی شما به دیگران چه ارتباطی داره؟ اینکه شما صاحب خونه و ماشین نیستید مقصر خانواده همسره؟
می دونم ناراحتید چون مشکلات دارید تو زندکی ولی منطقی نگاه کنید می فهمید دیگران قرار نیست جور مشکلات شما رو بکشن همون طور که شما نباید جور مشکلات پدر همسرتون رو بکشید .
اگر از شریکی بودن ماشین ناراحتید بفروشید و هر کس سهم خودش رو برداره و با سهم خودتون یک کار اقتصادی کنید و کاملا مستقل باشین .
ببین عزیزم شما با کسی ازدواج کردی که تو خونه باباش زندگی میکنه ماشین رو با پدرش شریکه و حتی شغل مستقلی هم نداره
یعنی کلا تمام زندگیش به پدرش وابسته هست .
ماشین همونقدر که برای شما هست برای اونا هم هست .روز خواستگاری باید به این مسائل دقت میکردید
