سیاست و راهکار برای زوج‌های عزیز

اره عزیزم دیدم ممنونم🥰

خیلی هم خوشحال شدم از دیدنت عزیزم

اینم دیدم اما کدومشون بودی؟🙈

چه قشنگ😍😍

قربونت برم لطف دارین شما😍🥰

 منم بارها با شکست مواجه شدم امکان هست منم روی ماهتون رو ببینم 

معصومه عزیزم مهربون 

فدات بشم

من چندتا حاجت دارم برای خودم همسرم وبچه هام 

میشه با اون دل پاکت واسه مون دعا کنی

عزیزم سلام، خوبی😘🌹

تاپیک مدیریت چرا تعطیل شده، من خیلی دوستش داشتم😭😭😭

هیچوقت نزار خانواده شوهرت نقطه ضعفتو بدونن

عزیزم من و راهنمایی کن به نظرت چرا اینقدر شوهر من تغییر کرد و عوض شد ....... ما حدود سه سال دوران عقد بودیم شوهرم برام از لحاظ محبت کم و کسری نمی‌ذاشت چرا شاید بعضی موقع اخلاقش بد بود ولی از لحاظ محبتش کم و کسری نداشتم .... مثلاً اگه میرفتیم  بیرون با موتور کاپشنشو میداد به من و هوامو داشت و همش بهم می‌چسبید بغلم و بوسم میکرد. مثلاً ناز می‌آوردم می‌گفتم ولم کن می‌گفت بزار بچه‌دار بشه اون موقع من اومدم سمتت و حتی طاقت اشک مو نداشت .....یکمم خساست تو وجودش بود مثلاً اگه چیزی می‌خرید برای من حساب کتاب می‌کرد قیمتشو می‌زد تو چشمم....... از زمانی که دخترم به دنیا اومده من الان ۴ ساله تو عذابم همه محبت‌ها همه توجه رفته سمت دخترم حتی من نمیتونم دخترم و دعوا کنم اگه دعوا کنم و دخترم گریه کنه بلند میشه من و کتک می‌زنه وقتی شوهرم باشه دخترم سوه استفاده می‌کنه چون می‌دونه نمیتونم بهش هیچی بگم ......یعنی اصلاً منو نمی‌بینه من محتاج یه لبخندشم محتاج اینم که بی‌دریغ بیاد منو بغل کنه مثل قبلاً بغل کنه فقط بغل بوسش موقع رابطه.الان میگه نمی خوامت فحش و کتک و بی حرمتی می‌کنه و اختلاف سنی هم زیاده و با همه خانوادم قهره و به شدت کینه ای من همیشه تنها میرم جایی الان از همدیگه بدمون میاد مثل دوتا دشمنیم .... همش میگه برو خونه مامانت چیه کسی راهت نمیده..... وقتی میگم چرا اینکاراتو میکنی یا میگه من آدم نیستن تقصیر منم یا میگه من همینی که هستم یا میگه مامانت یادم داد(زمانی که اذیتم می‌کرد قهر می‌کردم و غذا نمی‌خوردم مامانم می‌گفت اصلاً نازشو نکش اون دختر منه من می‌شناسمش اون  شکمشو سیر می‌کنه تو دیگه محلش نزار ), یا میگه بچه می خوام .....من یکی براش بچه اوردم ولی بازم میگه بچه می خوام میگه همه دارن مسخرم میکنن چون یکی بچه دارم.چون خودش روستایی و طرز فکرش مثل روستایی هاست و فکر می‌کنه زنو باید مثل موم تو دستت بگیری و نذاری از خونه بیرون بره من الان هرجا میرم با شوهرم میرم و اینکه به زن محبت کنی پررو میشه اینجوری فکر می‌کنه.... الان من هر چقدر گریه کنم برای شوهرم فرقی نداره زندگی بدون عشق و محبت خیلی سخته من الان امیدم فقط به خداست چون فقط خدارو دارم ..... بنظرتون راهی هست که زندگیم بهتر بشه 

و اینکه همیشه بیرونه یعنی خونه باباشه حتی روزی که تعطیل باشه فقط موقع ناهار و شام میاد خونه و خیلی غرور داره خیلی خودش و بالا میبینن...... مامان نداره و اخلاق خانواده اصلا باهم خوب نیست اگه شوهرم جلو اونا به من بگه بله مسخرش میکنن باید بگه ها که به خاطر همین ما همیشه دعواداریم .... یعنی اینایی که نوشتم با اشک نوشتم ..... منم دیگه تازگی ازش گدایی محبت نمی کنم 

سلام .معصومه جانم .

خواهرمهربان مجازیم من همون خانمی هستم که گفته بودم دارایی همسرم بنام خودش نیست .

اول اینکه همسرم باپدرش صحبت کرده و انشالله درراستای هدف داره پیش می‌ره ولی خوب هنوز راه داره ولی من بسیار خوشحالم ودعاگوی شما خواهر مهربان 

ودوم اینکه من این ماه شروع کردم به نوشتن خرج خانه وهمسرم قرارشده ماهی بیست به حساب من بریزه تامدیریت کنم و اضافه پس انداز کنم .این مبلغ برای قسط وام و اجاره وسفر نیست . منی که همسرم پول تو جیبی هم بزور میداد 

حالا من میخوام دفتر هدف گزاری داشته باشم باید چطور بنویسم روزانه باشه اصلا هیچ تصوری از نوشتن برنامه روزانه وهدف تو ذهنم نیست لطفا بهم بگو چطور بنویسم اگر عکس ازدفتر خودت برام بدی که ممنون میشم