2794

اعتماد با چشم بسته به همسر

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 92 بازدید 1 تبادل تجربه

سلام. یه زن 23 ساله هستم 8 سال عاشق یه مرد بودم الان یه ساله عروسی کردیم ولی تو این دوماه یه چیزایی رو دیدمو شنیدم که به کل داغونم کرد به همسرم چشم بسته اعتماد داشتم فکر میکردم خیلی خوشبختم تا اینکه واسه کار رفت تهران بعد اون همه چیز اشکار شد نگو عشقی که براش میمردم یه آدم هرزه عوضی بود تو تهران زن صیغه کرده بود یه عالمه پول آدمای بیگناهو خورده بود تازه فهمیدم از همون اول همش بهم دروغ میگفت با هزار تا زن رابطه داشته من یه زن صادق ساده و مهربون با من چیکار کرد با عشق 9 ساله داغونم زنگ میزنه به من جلو زن صیغه ای میگه من بدم هزار حرف زشت ویرانم کرد هیچوقت انتظار همچین کاری رو نداشتم به باورام به روحم به جسمم به اعتمادم ضربه خیلی شدید وارد کرد اینقد حالم بده هیچ حسی ندارم حتی ازشم متنفر نیستم تو این مدت هزار بار گول حرفاشو خوردم چون هنوز عاشقم دیونه وار ولی .... خیلی سخته خیلی تو رو خدا کمکم کنید افسردگی گرفتم من یه دخت رشاد الان شدم بیحوصله حتی یه حرفم نمیزنم به شدت وزن کم کردم دنیا رو سرم خراب شد تورو خدا کمکم کنید 

اطلاعات تکمیلی

سن 23 جنسیت زن شغل بیکار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام دوست گرامی
متاسفانه در رابطه ای وارد شدید که شمارو دچار مشکلات بسیاری کرده در قدم اول نیاز هست به صورت حضوری به درمانگری مراجعه کنید تا بتونید خودتون رو پیدا کنید. 
به هر حال اعتماد با چشمان بسته سهم خود شما در این رابطه هست و از سئوالتون پیداست که شما خودتون هم دوست دارید که دروغ بشنوید کما این که بعد رسوایی همسرتون هنوز هم به خودتون دروغ می گویید و هنوز هم فکر می کنید عاشق ایشون هستید وقتی شما با خودتون همچین کاری می کنید از دیگران چه توقعی دارید در ابتدا نیاز هست با احساس و هیجانات خودتون روراست باشید و ببینید رابطه با همسرتون چه منافعی برای شما دارد که هنوز هم نمی تونید از آن منافع دست بکشید به کمک یک درمانگر از خواب خرگوشی که هنوز علاقمند به ادامه آن هستید بیدار شوید

تجربه شما

login captcha

خیلی ممنون از پاسختون  چشم حتما میرم پیش درمانگر 

با تشکر