سلام دوست عزیز
این احساس میتواند بخاطر یکنواختی زندگیتان و یا نداشتن هدف و انگیره کافی در زندگی باشد البته دلایل متعددی را میتوان نام برد که باید بررسی شوند
داشتن روابط اجتماعی در جمع دوستان بودند گنجاندن ورزش در برنامه روزانه میتولند به کم رنگ شدن این احساسات در شما کمک کند
هرچقدر حستان به خودتان بهتر باشد این افکار کمتر سراغتان خواهد آمد
اگر احساس میکنید شدت این افکار در شما زیاد است توصیه میکنم بادیک روانشناس حضوری صحبت کنید تا علل این رفتاد در شما بررسی شود
ایام به کام
به نظر من پیدا کردن دوست جدید میتونه کمک بزرگی به آدم بکنه دوستی که عقایدش طوری باشه که تو میخوای و ازت حمایت کنه بدون هیچ منفعت طلبیی
سلام دوست عزیز منم مثل شما هستم ولی نمیدونم باید چیکار کنم
در موقع ازدواج توجه داشته باشید که دو طرف خیلی همدیگر دوست داشته باشند با دخالت اطرافیان خانواده مجبور به ازدواج اجباری نشوند که منجر به طلاق و نابودی فرزندتان شود و قبل از ازدواج کردن شغل پول خانه و جهیزیه از دو طرف خیلی مهمه و بعد ازدواج نگذارید اطرافیان در زندگی تان دخالت کنند سعی کنید مهمانی زیاد را کم کنید و خودتان هم همینطور. و در مسائل چشم تو هم چشمی خیلی کم اهمیت دهید سعی کنید تکیه گاه تان خودتان یعنی فرزندان و پدر مادر باشد یعنی پدر مادر خیلی به زندگی شان و فرزندانشان اهمیت دهند از سرکوفت تحقیر سرزنش پرهیز کنید همیشه صحبت ها گفتگوی شاد و خوشحالی خنده ها باشد و سعی کنید پشت سر هم در خانواده به اطرافیان حرفی نزنید چون اطرافیان دوست شما نیستند با شنیدن مشکلات شما خوشحال تر هم میشوند و هیچ ایده راه حل خوبی در اختیارتان قرار نمیدهند و از همه مهمتر نیازهای اولیه فرزندانتان را همیشه فراهم کنید کمبود آن عواقب بدی در انتظار آن هاست و ورزش در سن کم همان ابتدای هفت سالگی فرزندتان به باشگاه ها مراجعه کنید و ورزش را الگوی خوبی برایشان قرار بدید و از انتخاب دوست فرزندتان بسیار محتاط باشید و در بیرون از خانه مدت زیاد نباشند