2794

چگونه قاطعانه تکلیف خودم را معلوم کنم؟

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 81 بازدید 2 تبادل تجربه

با سلام

حدود ۱۵ ساله که ازدواج کردم و یک پسر ۴/۵ ساله دارم. همسرم تک فرزنده و از ابتدا پرخاشگر و عصبی بود. حدود ۱۱ سال پیش متوجه شدم به شیشه اعتیاد پیدا کرده. مهریه ام رو بخشیدم و حق طلاق گرفتم. هیچ وقت دنبال درمان اساسی نبوده و همیشه ادعا میکنه که مصرف نمیکنه. همیشه گفته اگه با من راه بیایی و درکم کنی و منو عصبی کنی من مشکلی ندارم و این عصبی بودن من به خاطر رفتار تو هست. چند بار دست روم بلند کرده، چند بار با چاقو تهدیدم کرده، چند روز پیش بنزین روی پام ریخت و تهدیدم کرد. همیشه هم تهدید کلامی داره که اگه بخواهی بری خانواده ات رو میزنم و میکشم. از لحاظ مالی همیشه از همه نظر تحت حمایت خانواده اش بوده و خودش هیچی نداره. بددهنه. بارها با پدر و مادرش دعوای شدید داشته و این اواخر مادرش رو کتک زده. واکنش من بیشتر سکوت و کم توجهی بوده و البته جر و بحث و دعوا هم همیشه بوده. با این توصیفات خانواده ام کاملا حمایتم میکنن ولی نمیدونم چرا نمیتونم قاطعانه این زندگی رو تموم کنم. میترسم. از خودش و اتفاقاتی که ممکنه بیفته. همش به من عذاب وجدان و حس گناه میده که تو نمیخواهی این زندگی درست بشه، تو دلت برای بچه نمیسوزه، تو حاضر نیستی پا روی غرورت بذاری... و گرنه از حرف مردم اصلا نمیترسم. خودمو فراموش کردم. چه کار کنم؟ از کجا شروع کنم؟ چطوری میتونم به خودم کمک کنم؟ چطوری تمومش کنم؟ از کارهای بزرگ میترسم و همیشه به تاخیر میندازمشون تا بالاخره مجبور بشم انجام بدم. مثل شب امتحان درس خوندن. چطوری حرمت نفس پیدا کنم؟

خیلی ممنونم از توجهتون

اطلاعات تکمیلی

سن ۳۶ جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام همراه عزیز ✋🏻
ممنون از اینکه مارا انتخاب کردید ‌
همه ما در مواقعی  از زندگی باید تصمیمات مهمی بگیریم،بیشتر این تصمیمات ،سرنوشت مارا میسازد پس برای اینکه بهترین تصمیم را بگیریم باید مهارتش را داشته باشیم .
اطلاعات ما از زندگی شما بسیار کم هست ،اینکه در این ۱۵سال چه اتفاقاتی در زندگی شما رخ داده ؟آیا شما هم تلاشی برای بهبود این زندگی کرده اید ؟در مورد روابط  و کیفیت زندگی شما ؟آیا بعد از اینکه متوجه اعتیاد همسرتان شدید اقدامی برای آن انجام داده‌اید ؟و چندین سوال دیگر ؟
همیشه هر راه و انتخابی مزایا و معایبی دارد.بنابراین بهتر است با شجاعت به سراغ تصمیم گیری بروید .شما بر سر دو راهی مانده اید ،دو راهی یعنی اگر این راه را انتخاب کنی ،احتمالا پشیمان خواهی شد و اگر آن دیگری را انتخاب کنی هم همینطور .دلیلش این است که هر راهی که انتخاب کنی مزایای راه دیگر را  برای همیشه از دست خواهید  داد ،اما بایستی مزایای یک انتخاب را به دیگری ترجیح دهید و تصمیم تان را بگیرید .اما اگر هنوز نتوانسته اید تصمیم بگیرید مشکل کجاست ،احتمالا یک ترس اساسی وجود دارد که مانع از تصمیم گیری شما میشود .ترس از پشیمانی ،ترس از شکست ،ترس از سرزنش دیگران ،ترس از تنهایی ،ترس از تایید نشدن دیگران ،ترس از مسئولیت و دهها ترس دیگر که مانع از تصمیم گیری میشود ،اگر منتظر هستید شخص دیگری به شما تضمین دهد که انتخاب یک راه پایان خوبی دارد ،بایستی بگویم مسلما در اشتباه هستید .احتمال پشیمانی در هر راهی وجود دارد ،اما بهرحال بهتر از بلاتکلیفی و سردرگمی است .سعی کنید واقع بین تر باشید .
دوست عزیز  برای اینکه تصمیم گیری بالغانه ایی داشته باشید ،قبل از تصمیم گیری پیش داوری ها را کنار بگذارید ،یعنی به موارد مشابه ایی که برای دوست و آشناهایتان اتفاق افتاده ،زیاد توجه نکنید و براساس موقعیت فعلی خود تصمیم بگیرید .
از خودتان بپرسید چرا ؟
اگر توانستید سه دلیل منطقی برای سوالاتتان پیدا کنید ،تصمیم خودتان را عملی کنید .
مسئولیت تصمیمی که میگیرید را به عهده بگیرید .حتما برای این تصمیم مهم چند روز فکر کنید (این زمان باعث میشود تا از قضاوتها و احساسات لحظه ایی و خشن و هیجانی و ...رها بشوید و منطقی فکر کنید. 
ویژگیهای مثبت و منفی تصمیم تان را بنویسید .
فکر کنید اگر تصمیم تان را عملی کنید چه احساسی پیدا میکنید ،خودتان را در آینده بعد از گرفتن یا نگرفتن تصمیم تجسم  کنید،احساساتتان را بشناسید و بعد به صدای درونتان گوش دهید .اگر مطمئن هستید تصمیم تان درست و سازنده است ریسک ها و سختی هایش را بپذیرید.اگر بازهم در تصمیم گیری تردید  دارید ،برای تصمیم گیری بهتر میتوانید از مشاوره حضوری کمک بگیرید .امید دارم بهترین تصمیم را بگیرید .

                       شاد و موفق باشید 🌷🙏🏻

تجربه شما

login captcha

ان برای مشکلاتم درخواست کمک کردم و هر بار مثل سگ پشیمان میشم که چه غلطی کردم مادرش میگه حالا من بعدا از خودش میپرسم ببینم اون چی میگه ولی به هر حال پدر ایشون حالا اگر من بپرسم و گله کنم یا اگر مادرشون بابا را پر کرده باشن در اولین فرصت 45 دقیقه حداقل حرف مفت و برای هر چیزی 250 تا مثال یکجور اوایل تحمل میکردم و حرمت نگه میداشتم تا چند سال پیش که دیدم هر دفعه که راجب چیزی گله میکنم در اول پاسخ پدرش این تیتر هست که حتما شما کاری میکنید که اون این رفتار میکنه میگم آخه چرا انقدر ناحق صحبت میکنید میگن ما اول فرزندانمون مهم هستند با اینکه خانواده مومنی هستند نه خشک ولی اینجور وقتها خدا و انصاف هم میره کنار حق فقط با فرزندانشون هست و توقعشان از من اینه هر چی میگن فقط بگم چشم و بحث هم نکنم و بدون سوال از همان دقیقه شخصیتم اونی بشه که دستور میدن .... .مشکلات من با همسرم انقدر بچه گونه هست که کلی با خودم کلنجار رفتم تا راضی بشم مطرح کنم ولی میگم الان با دوسال عقد 17 ساله که داریم زندگی میکنیم من 17000بار راجب نوع پوشش به ایشون توقعمو گفتم راجب ازاستگی که توقع دارم در حد خیلی ساده حتی راجب مهربان بودن صداقت داشتن راجب حریم خصوصی  راجب نوع برخورد در موقع ورود به منزل وقتی از سر کار بر میگشتم البته فعلا بیکارم من فقط چهار سال با ایشون بحث کردم تا قبول کنند که موقع خروج از منزل تا 5 دقیقه قبلش هر کاری دارن بگن و 5 دقیقه آخر بتونم تمرکز داشته باشم و بتونم با خیال راحت از خونه برم بیرون که البته و فقط در این مورد با وساطت مادرشون انجام شد چون بعد از  کلی تغییر شغلی در حال حاضر 4مین شغل پر خطر دنیا را دارم بنده اپراتور تاور کرین(ج ثقیل برجی)که در پروژه های ساختمانی با ارتفاع زیاد قرار میگیرند هستم ارامش و تمرکز قسمتی و لازمه کار بنده هست ایشون به هیچ عنوان در بیشتر موارد اشتباهشون قبول نمیکنند اگر هم بنده تقصیر قبول کنم تا روزی که از خجالت بنده به طوراساسی در نیان امکان نداره کوتاه بیان ولی من فقط بااولین درخواست تمومش کردم بحثو در ا ایل زندگی سرد مزاج بودم و ایشون از من میخاستن که دنبال درمان برم به طوری که بچه دار هم نمیشدیم و مشکل از بنده بود تا اینکه خدمت جناب آقای دکتر کشاف رسیدیم و ایشون با یک نسخه فقط با یک نسخه من الان پسرم داره 5 سالش تموم میشه و در سن 42 سالگی تبدیل به یک کوره شدم خلاصه کنم هر جور خواستم شبیه به چیزی که دوست داشت بشم بیشتر ایشون ازمن فاصله گرفت در روابط جامون عوض شده جوری که فکر کنم برم یدونه از این رباطهای جنسی بخرم بیشتر ازش عاطفه و حس میبینم جوری که در روابط من شکنجه میشم از رفتار سرد واقعا منم خسته شدم چون هنوز به هیچ کدام از توقعاتم که فکر میکنم جزو وظایف یک خانم هست نرسیدم شاید دروغ نگم در این 17 سال به تعداد انگشتهای یک دست تازه با ارفاقاز ایشون ازتیش و یه پوششی که دیگه تو خونه هر مردی بعضی وقتها از خانمش میبینه ندیدم به حداقلها راضی شدم  به هرچیزی منو نصبت دادن دارم ازخودش و خانوادش میبینم وعلت اینکه تهدیدش کردم و به قول خودش با چاقو تهدید کردم مادرم چند ماه پیش ایشون با پسرم برای یکسفر تفریحی به المان بردن علی رغم میل باطنی من اونجا باید 3 صفحه تهدیدشون میکردم تا پاسخ تماس منو میدادن از نظر مالی ساپورتشم کردم تا جایی که درتوانم بود و اونجا دیدم بی حجاب هستند 

سلام در ابتدا اگر ممکنه این متن حتما خانم سادات حسینی ملاحظه کنند و اگر صلاح دیدن نظر بدن و اگر لازم باشه حتما به حظورشون میرسم چون زندگیم در خطره 

خدمت مشاور محترم اول اینکه ممنونم از پاسخی که به این خانم دادید من همسر این خانم هستم با اینکه بحث خوبی نیست ولی پاسخ شما برام خیلی جالب بود و صد البته متفاوت با دیگر مشاوران که خدا بگم چیکارشون کنه داستان از یک طرف میشنوند و نظری میدن بدون اینکه آگاه باشند صحبت یک زندگی هست ولی پاسخ شما هم علمی بود هم عاطفی و هم انسانیت در این پاسخ دیده میشد به هر حال ممنونم ازوقتی که گذاشتید میخاستم داستان وقایع از دید من هم ببینید و نظر شما برای من خیلی مهمه تا کجاشو بتونم بگم نمیدونم اول اینکه من تایید میکنم تک فرزندم و جدیدا متوجه مسله ای شدم که منو دگرگون کرده اعتیاد داشتم به شیشه ولی همان جور که میدونید این مواد صنعتی لعنتی یجوری ساخته شده که تاادم متوجه بشه چند سال پریده از عمرش و از سال 94 اسمشم نیاوردم حتی یکی از ناراحتی های من اینه من اولین اشتباه ناجورم بود ولی زنم که عاشقش بودم و هزار برابر بیشتر از گذشته دوستش دارم حتی بدون یک تذکر منو رها کرد و تهدید به طلاق ومن که تا اون موقع هیچ وقت کاری نکرده بودم که حتی کسی بپرسه چرا 3 ماه بهش التماس کردم .و با گرفتن حق طلاق برگشت خانه این حقو برای خودم میدونم که یکبار  که کسی با من مشکل داره خودم اول بدونم اگر حل نشد پای دیگران بیاد وسط  هیچ کس در این مدت با من حتی یک صحبت نصیحت آمیز نکرد فقط تهدید عصبی هستم چون بجز این مورد تا حالا به هیچکسی آزار نرسوندم نامردی نکردم همیشه بیشتر از حقوقم کار کردم به شدت به حلالیت و درامد حلال اعتقاد داشتم اگر کم داشتم ولی درست بوده درامدم و هیچ وقت در مورد هیچی خساست نداشتم برای همسرم همیشه خاسته ایشان مقدم بر خودم دونستم در اکثر اوقات حتی اگر مقصر نبودم خودم بعد بحث برای آشتی پا پیش گذاشتم همیشه در تمام مواردی که اگر همسرم مقصر بوده و حتی کارش خیلی هم بد بوده با اولین عذرخواهی بخشیدم که اصلا ایشون به ندرت چی بشه اشتبلهشو قبول کنه و تمومش کردم هیچ وقت وجلو هیچ کسی نه بد همسرم گفتم و نه کسی جرات کرده از گل بالاتر بهش بگه هر کاری خواسته انجام بده و هر جایی خواسته بره هم جواب مثبت بهش دادم و هم خودم کمکش کردم تا پارسال از چشمم بیشتر به ایشون اعتماد داشتم از وقتی ایشون همسرم شده حتی برای یک نگاه ساده هم به هیچ زن و دختری به نیت یا...نینداختم هر چند در دوران مجردی هم بین تمام اهالی محل به پاک بودن مشهور بودم از تمام همسنهای خودم در فامیل هم پر تلاش تر و هم با عرضه تر بودم و در این مساله بنامم ببخشید انقدر از خودم تعریف کردم ده روزه که این بحث دیدم تا حالا بیشتر از 10 بار این متن شکایت و پاسخ شما را خوندم و فکر کردم که چطوری خودمو شرح بدم به هر حال میخام تصویر ذهنی از من داشته باشید والبته زیاد خوش قیافه نیستم و بد تر هم شدم چون سال 94 از 8 طبقه سر کار سقوط کردم البته نقص عضو ندارم بگذریم بابت تمام خصلتهایی که نام بردم اینها نصیبم شده پدر و مادری که هر چی براشون رحمت میکشم فقط طلبکارن هر نوع غریبه ای به من ترجیح داره حرفش از بچگی هر صحبتی راجب ارزو و اینده کردم فقط تمسخر حتی جلوی بقیه فامیل وهنوز هم ادامه داره بسیار منو اذیت میکنن جوری که اگر در خانه پدری و یا ویلامون من یک تکه تخته بزارم یک گوشه امکان نداره نرن سراغش و به هر حال یجوری خراب یا از بین نبرندش تا از من ناراحت میشن از فرداش تمام فامیل با من تماس میگیرن که  قرار بزارن ساعت 10 صبح همشونم میگن با خانوادم در تماس نبودن تو این دوماه ولی موضوع صحبت همون بحث بین من و خانوادمه و دروغ خیلی میگن جوری که داشتم وارد خونه میشدم دیدم دارن بد میگن رفتم گفتم این حرفا یعنی چی قسم تمام امامها و پیامبران میخورن که من شکاکم و اصلا صحبتی راجب من نمیکردن تو 5 ثانیه منکر چیزی شدن که خودم شنیدم  .تلفن تمام دوستان منو بدست میارن و یکسره سراغ هر کدومشون برم خلاصه کنم بعد یمدت طرف غید منو میزنه از مزاحمتهای پدر و مادرم من یک ربع برم به یکی از دوستام سر بزنم یکساعت بنده خدا باید اول بدگویی از منو بشنوه و هزارتا سوال جواب بده که چی خوردیم راجب چه چیزی صحبت کردیم و از  خانوادم چی گفتم و بعد خداحافظی کجارفتم دخالت در حد بسیار زیاد در تمام امور و متاسفانه با پدر و مادرم در یک ساختمان زندگی میکنم و به دلیل شرایط مالی و شرایط سنیشون نمیتونم جای دیگه برم ولی در دو طبقه مجزا ....خانواده همسر من فقط تا حالا از ایش

پرسش ها و پاسخ های مشابه

پوست باسنم درد می‌کنه هنگام رانندگی دکتر هم رفتم میگه چیزی معلوم نیست

پاسخ اگر در معاینه سالمه میتونه بخاطر نشستن زیاد یا صندلی نامناسب باشه

مهارت جرات ورزی و قاطعیت

پاسخ دوست عزیز، سلام از متنتان متوجه شدم که احساس تحت فشار بودن زیادی از ارتباط با افرادی که گفتید دارید. متاسفانه عده ای از افراد حد و حدود مجاز خودشان را به درستی رعایت نمی کنند و موجبات دلخوری و آزار د...